موضوعات: "موعظه" یا "داستان هایی بزرگان" یا "روایتی از شهدا" یا "آداب طلبگی" یا "مهدویت"

امان از لحظه غفلت


امان ز لحظه‌ی غفلت که شاهدم باشی یا بن الحسن

حاج امین در خانه را کاملا باز کرد. تاکسی‌اش را از خانه بیرون آورد. به خیابان اصلی رفت . با حرکت آرام به کناره‌ی خیابان نگاه می کرد و مسافران را سوار می کرد. مسافرِ اول پیاده شد و گفت : آقا ! چقدر باید بدهم ؟
حاج امین به بالای شیشه‌ی جلو نگاهی کرد . زیر لب چیزی گفت. بعد به مسافر رو کرد و گفت: 100 تومان.

تاکسی پولش را گرفت و حرکت کرد.

اندکی بعد، مسافر دوم گفت: «آقا اینجا پیاده می شم. چقدر می شه »
دوباره حاج امین به بالای شیشه‌ی جلو نگاهی کرد . زیر لب چیزی گفت. بعد به مسافر گفت: 125 تومان.
مسافر از قیمت منصفانه اش تعجب کرد. آرام به شیشه‌ی جلو نگاهی کرد. روی کاغذ ساده‌ای با خط زیبا نوشته بود:

امان ز لحظه‌ی غفلت که شاهدم باشی یا بن الحسن

عیب یابی از دیگران در کلام آیت ا... مجتهدی

بوی خدا

دیدار با استاد پیشکسوت علم اخلاق حاج آقا ذاکری

همزمان با فرا رسیدن هفته معلم و گرامیداشت مقام شامخ اساتید مدیر مدرسه علمیه الزهرا ( س)

شهرستان جویبار به منظور ارج نهادن به زحمات و تلاشهای اساتیدی که از دیر باز درحوزه های علمیه

کمر به خدمت بسته اند ، به همراه  معاونین و چند تن از اساتید به منزل استاد پیشکسوت حوزه

،عالم  وارسته ، حجت الاسلام ذاکری حضور یافته و جویای احوال ایشان گردیدند .

حجت الاسلام ذاکری ضمن اظهار خرسندی از حضور مسئولین حوزه علمیه خواهران به وظیفه خطیر

حوزویان در مساله تعلیم و تربیت جامعه اشاره کرده و مقام شامخ استاد شهید مطهری را به عنوان

معلم دین ستود و گفت : ” مرحوم مطهری از بیتی پاک و عالم بودند و در فضیلت مقام علمی شان

همین بس که امام راحل در مورد ایشان فرمودند که تمامی آثارشان بلا استثنا خوب است . “

ایشان در ادامه با تاکید بر تبحر بالایی که مطهری در مساله دین به زبان روز داشتند افزود: ” مطهری

تقوای محض د رعلم و دین بود و دشمن هم به خوبی می دانست چه  کسی را از سر راه دین بردارد

. “

در پایان سخنانشان اساتید به پرسش و پاسخ صمیمانه با ایشان پرداختند .

تقدیم به شهید کابلی و دیگر شهیدان مدافع حرم

 

بیستم بهمن ماه سال 94 بود . دقیقا 3 ماه پیش . با هماهنگی بسیج طلاب از ایشان دعوت کردیم 

تا در نشست بصیرتی به مناسبت ایام ا…. دهه فجر در جمع خواهران طلبه صحبت کند.


درست در زمان مقرر بدون تاخیر حضور یافت . آقای کابلی را میگویم . یا بهتر بگویم شهید کابلی .

مجری برنامه اینگونه معرفی کرد : ” بازنشسته سپاه ، روایتگر جنگ و از مدافعین حرم در سوریه … 

آقای کابلی …."  به فکر رفتم : ……باز نشسته …. روایتگر ….. مدافع حرم ” ……


با خودم گفتم : ” کسانی که زمان و مکان برایشان اهمیت ندارد واژه ” بازنشسته ” برازنده شان

نیست . یعنی خارج از مسئولیت خود در صحنه حضور دارند ."  …..


سخن را کوتاه کنم …. آقای کابلی ابتدا از انقلابهای منطقه و دیگر کشورها گفت از تفکرات انحرافی

شان که منجر به شکست شد اینکه محور این جنبشها غیر الهی و غیر دینی بود و سپس سراغ

انقلاب اسلامی ایران رفت و آنقدر از امام و خوبیهایش گفت که تو گویی که او مرید است و امام  مراد

و شکی نیست که همینگونه است .  در لابلای حرفهایش رسید به ” هزینه های گزافی ” که امام

راحل در راه اهداف والای انقلاب کرد …. یکی یکی شمرد …."  15 سال از عمر شریفش را

…آسایشش را …. پسرش سید مصطفی ، شهید مطهری ، شهید باهنر ، شهید رجایی و….. “


گفتی  اینها هزینه هایی بود که امام کرد و گفتی : ” وظیفه ما چیست ؟ ” و آن وقت بود که درددلت

باز شد  …. از همه چیز گفتی ….از نفوذ دشمن در خانه ها و نسلی که در حال تربیت است ….  از

کارشکنیها … از نابسامانیها …. از همه چیز گفتی ….. خیلی خوب یادم هست گفتی : ” من تا قبل

از رفتن به سوریه آرزوی شهادت داشتم ولی وقتی اوضاع آنجا  رادیدم که شیعه و شیعیان چقدر

غریبند از خدا میخواهم که حالا حالاها شهید نشوم تا بتوانم بیشتر خدمت کنم …."   پس چه شد که

رفتی ؟ چه شد که قفس تنگ دنیا را تحمل نکردی و به  کاروان نور پیوستی ؟ ….. چه شد که حرم

بانوی دین را گذاشتی و به دیدار برادرش شتافتی ؟ ….. حال بگو  زینب ( سلام ا…. علیها ) چه کند با

یزیدیانی که از کربلا تا شام همچنان در پی جسارت هستند ؟  …. بگو چه کند عباس شهیدش که از

بین الحرمین نگاهش به حرم خواهر است ؟ غیرت عباس مگر میگذارد کسی به حرم ناموس پیغمبر

دست درازی کند ؟ …. نه چه میگویم مگر نه این است که غیرت علوی در رگ شیعیان جهان است ؟


خروش شیعه رعد آسمانی است


نفس هایش همه آتش فشانی است


نگاه چپ کنی بر قبر زینب


خودش آغاز یک جنگ جهانی است


و امروز چند صباحی است که از پروازتان میگذرد میخواهم بگویم تو و دیگر مدافعان حرم از هزینه هایی

هستید که ولی فقیه دوران دارد میکند …. شما از زمینه سازان ظهور هستید تا انشاا… پرچم انقلاب

را به دست صاحب اصلی اش بدهید … خوشا به حالتان که به ندای ” هل من ناصر ینصرنی ” امام

زمانتان از پس پرده غیبت چه زیبا لبیک گفتید . ….

لباس شهادت برازنده قامتتان باد . فقط میتوانیم بگوییم که شرمنده تمام رشادتها ، جانفشانیها و

رنجهایتان هستیم  . دعایمان کنید که ما خاکیان مانده در

زمین محتاج دعای شما افلاکیان هستیم .

 

 

معرفی شیخ کلینی( به مناسبت روز بزرگداشت شیخ کلینی)


                                                                                                           ویژه نامه
                                                                                                        معرفی شیخ کلینی
                                                                                               به مناسبت روز بزرگداشت شیخ کلینی

                                                                                     واحد پژوهش حوزه علمیه الزهرا(سلام الله علیها)جویبار

بسم الله الرحمن الرحیم

موقعیت شیخ کلینی
کلینی درعصر امام حسن عسکری (علیه السلام ) متولدگشت وباچهارسفیر ونماینده ی خاص امام زمان غائب ازانظار ،که درطول غیبت کوتاه آن حضرت رابطه بین شیعیان وامام زمان بودند –هم عصربوده بااین که آن چهارتن ازفقها ومحدثین بزرگ شیعه بودند شیعیان آن ها را به جلالت قدر می شناختند مع الوصف کلینی مشهورترین شخصیت عالی مقام بود که در آن زمان میان شیعه وسنی بااحترام می زیست وبه طورآشکار به ترویج مذهب حق ومعارف وفضائل اهل بیت عصمت (علیه السلام )همت گماشت.(دوانی ،بی تا،ص21)
شیعه وسنی در اخذ فتوی به وی مراجعه می کرد ند واین خصوص مورد وثوق اعتماد هردو فرقه بود .به همین جهت ملقب به ثقه الاسلام گشت واونخستین دانشمند اسلامی است که به این لقب خوانده شد وحقا که شایسته این لقب بزرگ هم بود.(همان )
کلینی درامانت وعدالت وتقوی وفضیلت وحفظ وضبط احادیث که همه ازشرایط یک فرد محدث موفق جامع الشرایط بوده است ،مانند نداشت .(همان)
به گفته علامه محمد تقی مجلسی “وی درمیان تمام دانشمندان ما وآن هاکه ازاو روایت کرده است همچنین درنظم وترتیب کتابش “کافی “بی نظیر بوده واین مزایا دلیل است که وی از جانب خداوند متعال تاییدات خاصی داشته است.(همان ،ص22)

استادان شیخ :
ثقه الاسلام کلینی در ری،قم ،بغداد وکوفه ودیگر نقاط دورونزدیک ممالک اسلامی که امروز برای مادرست روشن نیست در نیمه دوم سده سوم هجری ،دانشمندان بزرگ وفقها ومحدثین بسیاری راملاقات کرده وازخرمن معلومات ومحفوظات آنها خوشه ها چیده وبهره ها گرفته است که نام 50 استاد رانام برده اند که نام برخی ازایشان عبارتند از:احمدبن محمدبن عیسی واحمدبن ادریس قمی ،احمدبن محمدبن همدانی معروف به ابن عقده ،احمدبن محمد بن عالم کوفی واحمدبن مهران واسحاق بن یعقوب وحسن بن حنیف و…. می باشند.(همان ،ص26)
درمیان استادان وافرادی که کلینی در تشکیل شخصیت اونقش داشتند دراین میانه به رادمردی
برمی خوریم که کلینی رابا او و او راباکلینی می شناسیم ،کسی که نامش در یک سوم کافی با سلسله سند روایت شده است شخصیتی که نامش با کافی جاودانه شده محدث علی بن ابراهیم قمی است که دراسناد بیش از 7140 روایت در کافی نام او چون ستاره می درخشید .(خویی ، بی تا،ج11،ص194)
کتاب تفسیر اواز پایه تفسیر های تشیع گردید وشاید اگر کلینی پروانه وار برگرد شمع وجود او نمی چرخید واورا لحظه ای چه در حال بیماری وچه درحال سلامت درخانه ومدرسه رها می کرد ازروایات واحادیثی که سلسله سندش به اوختم می شود چون دیگر آثاراو برای همیشه ازمیان می رفت اما کلینی این اقیانوس حدیث را رها نکرد .او که تشنه کلام اهل بیت (علیه السلام )بود جرعه جرعه نوشید به این نوشیدن اکتفا نکرد ه بلکه در یایی ازاین کوثر عشق را برای شیعیان پس ازخود به یادگار نهاد.(همان)

شاگردان شیخ :
این عده از فقها ومحدثین بنام شیعه که مشاهیر علمای ما درنیمه اول واواسط سده چهارم هجری در ایران وعراق بوده اند واستادان بسیاری ازعلمای نامی نیمه دوم سده ی چهارم می باشنداز آن جمله عبارتند از:احمدبن ابراهیم معروف به ابن ابی رافع حمیدی واحمدبن احمد کافی ،احمدبن لی بن سعید کوفی و… ومحمدبن احمدصفوانی مقیم بعذاد هم ازشاگردان مخصوص اوبود که کتاب کافی را رونوشت کرئه است واز کلینی علم وادب آموخته وبه دریافت اجازه ی قرائت حدیث نائل آمده است .(دوانی ،بی تا ،ص27)
تالیفات شیخ :
شیخ طوسی ونجاشی دانشمند رجالی جمعا این کتابها را جزء تالیفات کلینی به شمار آورده اند .
1- کتاب رجال
2- کتاب رد برقرامطه (اسماعیاه ی نخستین )
3- کتاب رسائل ائمه (ع)
4- تعبیر رویا
5- مجموعه شعر – مشتمل برقصائدی که شع او در مناقب وفضائل عصمت وطهارت گفته اند .
6- کتاب کافی (دوانی ،همان ،ص27و28)
معرفی کتاب کافی
کتاب با عظمت “الکافی “که مهمترین اثرکلینی است بلکه جامعه شیعه است مشتمل بر3بخش است :اصول کافی که شامل 2جلد وفروع کافی شامل 5جلد وروضه کافی که شامل یک جلد می باشد که جمعا 16199حدیث است که ازرسول اکرم وائمه معصومین (ع)روایت کرده است.(مدرس تبریزی ،بی تا،ص79)
کافی مشتمل بر سی کتاب است .نخستین آنها کتاب عقل ،بعدعلم ،توحید ،حجت (شناخت امامت وامامان ) ایمان وکفر ،کتاب دعا ،کتاب فضائل قرآن ،کتاب طهارت وحیض ،کتاب صلاه ،کتاب زکات ،کتاب صوم ،کتاب حج ،کتاب نکاح ،کتاب طلاق ،کتاب عتق وتدبیر ومکاتبه ،کتاب ایمان ونذورات وکفارات ،کتاب معیشت ،کتاب شهادات ،کتاب قضایا واحکام ،کتاب وقوف وصدقات ،کتاب صید وذبایح ،کتاب اطعمه واشربه ،کتا زی وتجمل ،کتاب جهاد ،کتاب وصایا ،کتاب فرایض ،کتاب حدود ،کتاب دیات . (دوانی ،همان ،ص29)
معروفترین تالیفات کلینی کتاب باعظمت وگرانقدر ونفیس او “کافی “است که که نه تنها بزرگترین کاراومی باشد بلکه در جامعه اسلامی کتاب معتبری چون کافی در حدیث تالیف نشده است .(همان )
کلینی برای جمع آوری اخبار واحادیث کتاب کافی مسافرت نموده وبه شهرها ونقاط شیعه نشین کشورهای دور ونزدیک اسلامی رفته است تا با ملاقات راویان احادیث وناقلان آثار ائمه طاهرین (ع)ومحدثین بزرگ وفقهای عالیقدر شیعه واستادان اجازه ومشایخ روایت که کارشناسان فنون حدیث بودند وقسمت هایی از ابواب فقه وحدیث شیعه نزد آنها بوده است ،به گفته ی نجاشی درمدت 20سال مجموع اخبار واحادیث صحیح ومعتبر پیغمبرخاتم وائمه معصومین (ع)راجمع آوری نموده؛سپس قسمت های لازم رابرگزید وآن هارا مهذب ومرتب کرد وسرانجام کتاب “کافی “رابه وجود آورد.(همان ،ص30)
کلینی التزام داشت که در کتاب کافی تمام احادیث جز اندکی ازآنها راباهمه سلسله ی سند تا امام معصوم ذکر کند ولی دربعضی موارد صدر سند راحذف کرده است زیرا حدیث رااز شخصی که ازوی روایت نموده ،نقل کرده که سلسله سند در آن کتاب بوده یا به سندی که قبلا گذشته احاطه داده است. (همان)
در بعضی از کتابها آمده ودر افواه برخی از اهل علم وعامه افتاده که چون “کافی” در عصر غیبت کوتاه امام زمان تالیف شده توسط یکی ازنواب خاص آن حضرت به نظر شریف آن برگزیده فرارسیده وفرموده است :"الکافی کاف لشیعتنا :کافی برای شیعیان ما کفایت می کند “درصورتی که این احتمال بیش نیست ،ما دلیلی در دست نداریم ،بلکه دلیل برخلاف آن داریم وآن این است که احادیث کافی به تنهایی نیازهای دینی شیعیان راتامین نمی کند ،لذاعلمای بعد ی به تالیف کتابهای دیگر پرداختند واحادیثی نقل کردند که در کتاب کافی نبوده وجای آن در کافی خالی است ،وبا همه اهمیت واعتباری که کافی دارد بازاحادیث مجهول ونامفهوم وغیر قابل قبول مانند احادیث تحریف قرآن در آن یافت می شود که فقهای ما آن را مردود دانسته وتلقی به قبول نکرده اند .(همان )
امتیازات کتاب کافی
1- جامعیت : کافی افی نه تنها در مقایسه با هرکتابی روایی ،بلکه حتی درمقایسه باسایر جوامع اولیه ی حدیثی ،هم چون “من لایحض الفقیه “،"تهذیب الاحکام “و"الاستبصار ” ازجامعیت مطلوبی برخورداراست ؛زیرا تنها به روایات فروع احکام بسنده نکرد .وبا امعان به جایگاه عقاید واخلاق ،دوجلد نخست کافی ونیز روضه کافی رابه این دوبخش مهم درعرصه ی (بن شناسی اختصاص داده است که تقریبا ازیازده قرن پیش تاکنون ماخذ نخستین کتب فقه وحدیث ما ومدرک ومرجع محدثین وفقها ومستند مجتهدین بزرگ شیعه امامیه در استنباط احکام شرعی می باشد .ازلحاظ متن وسند بیش ازمجموع احادیث شش کتاب معتبرومعروف اهل سنت می باشد. (نصیری ،بی تا ،ص154)
2- چینش قابل تحسین :
باید توجه داشت که کلینی نخستین کسی است که به تدوین وتنظیم جامع روایی اقدام کرده است وپیش ازخود هیچ الگویی نداشته تاازآن بهره گیرد .با این حال وقتی به مجموعه کتاب کافی ونیز ابواب وفصول مختلف آن می نگریم به چینش قابل تحسینی برمی خوریم .مقدم داشتن اصول برفروع ونیز الحاق روضه در پایان کتاب حکایت گر حسن سلیقه ی اودر چینش کلی کتاب دارد.(همان ،ص155)
منابع :
1-خویی ،معجم الرجال الحدیث ،بی تا ،بی نا ،ج11
2-دوانی ،علی،مفاخرالاسلام ،موسسه انتشارات امیرکبیر ،بی تا
3-نصیری ،علی،درسنامه ی علم حدیث ،مرکزنشر هاجر،بی تا

جواب مسابقه پژوهشی جمله نویسی درمورد مقام شامخ معلم

به نام خدا

 

 

زهراخورشیدی

 

معلم رابرپدر شرف باشدبه قدر آن که روح رابرجسم شرف است زیرا معلم سبب کمال وتربیت روح من است وپدر سبب تربیت جسمانی.

جواب مسابقه پژوهشی پارگراف نویسی درمورد مقام شامخ معلم

خانم زینب حبیبی  طلبه پایه دوم 

 

 

معلم همچونوری است که به شاگردانش روشنایی می بخشد و آنها راازتاریکی به روشنایی هدایت می کند مثل خورشیدی که نورخودرابدون هیچ منت به همه به طور یکسان عطا می کند ،وآن بستگی به مادارد که مانعی برای خودمان نگذاریم که ازآن نورش بهره وفایده ای نبریم ودرسایه خودمان راپنهان کنیم ،وحفاظی برای خودمان درست نکنیم که هم ازنور هدایت وگرمای وجودش بهره مند شویم .

جواب مسابقه پژوهشی جمله نویسی وپارگراف نویسی درمورد مقام شامخ معلم

خانم زینب حبیبی ؛پایه اول

 

معلم ،همچو اقیانوسی که باقطره قطره وجودش به شاگردان خود حیات وزندگی می بخشد. 

زندگینامه ،اساتید ،شاگردان ،آثار و درگذشت شیخ صدوق(به مناسبت سالروز بزرگداشت شیخ صدوق)

                                      به نام خداوند متعال 

زندگینامه شیخ صدوق

شیخ صدوق از روایت کنندگان اصلی گفتارهای حضرت محمد و یازده امام پیشین در خصوص امام غایب، دوران غیبت و ظهور منجی موعود است.ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق و اِبنِ بابُوَیْه (زادهٔ ۳۰۶ ـ قم و درگذشتهٔ ۳۸۱ ـ شهر ری) از علمای شیعه در قرن ۴ و از بزرگان علم حدیث است.

 

او در حدود سال ۳۰۶ در قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص حجت بن حسن (مهدی) هم‌زمان بوده‌است.

پدر شیخ صدوق علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از فقهای بزرگ شیعه و در زمان حسن عسگری و حجت بن حسن (مهدی) می‌زیسته و مورد احترام آن امامان بوده‌است.[۲] (هر دو پدر و پسر معروف به ابن بابویه و صدوقین هستند)

دربارهٔ تولد شیخ صدوق در کتاب‌های شیعه آمده‌است که پدر او بعد از گذشت ۵۰ سال از عمرش، دارای فرزند نشده بود. از این رو برای حسین بن روح سومین نائب حجت بن حسن نامه می‌نویسد و از او تقاضا می‌کند که درخواست او را به حجت بن حسن برساند. در جواب این نامه، حجت بن حسن برای پدر شیخ صدوق می‌نویسد: «از خداوند خواستم دو پسر روزیت کند که وجودشان، خیر و برکت باشد.» از این رو وی «متولد به دعای امام زمان» نیز خوانده می‌شود.[۳]

وی از طرف رکن الدوله دیلمی پادشاه ری به آن شهر دعوت شد و در آنجا اقامت گزید و نزدآن پادشاه شیعی و وزیر نامدار و دانشمندش صاحب بن عباد با احترام زیاد می‌زیست و ریاست روحانی شیعیان عصر به او رسید. وی سپس به شهرهای خراسان، ماوراءالنهر، نیشابور، بلخ و بخارا سفر کرد و به منظور حج و زیارت ائمه به حجاز و عراق رفت و در شهرهای کوفه و بغداد دانشمندان از محضرش استفاده کردند و سپس به ایران بازگشت و در سال ۳۸۱ هجری در ری از دنیا رفت.[۴] شیخ صدوق ابن بابویه قمی، که یکی از علمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت در سخت گیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ، که ساکنان آن همه شیعه بودند، مهاجرت کرد و شیعیان با گرمی از او استقبال نمودند و از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لا یحضره الفقیه، را در این روستا تألیف نمود.[۵][۶]

نخستین کسی که ابن بابویه را صدوق نامیده ابن ادریس حلی است، ولی پس از وی تا زمان شهید اول، علامه مجلسی، این لقب شهرت نداشته است.[۷]
استادان

استادان شیخ صدوق را نمی‌توان شمرد، ولی شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی ۲۵۲ تن از آنها را نام برده‌است که گروهی از آنها در زمره مشاهیر بوده و عبارتند از:

1-پدرش علی بن بابویه قمی2-محمد بن حسن ولید قمی3-احمد بن علی بن ابراهیم قمی4-علی بن محمد قزوینی5-جعفر بن محمد بن شاذان6-جعفر بن محمد بن قولویه قمی7-علی بن احمد بن مهریار8-ابوالحسن خیوطی9-ابوجعفر محمد بن علی بن اسود10-ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی11-احمد بن زیاد بن جعفر همدانی[۸]

برخی از مشایخ او کسانی همچون عبدالواحد ابن محمد نیشابوری،حاکم بیهقی و محمد ابن عمر ابن جعابی هستند.[۹]


شاگردان

شیخ صدوق به دلیل مسافرت های فراوانی که به شهرهای مختلف داشته است، جمع زیادى از دانشمندان از دانش او بهره مند شدند؛ لذا تعداد شاگردان وى را صدها تن نوشته اند. بزرگ ترین شاگرد او که سر آمد همه آنها است، شیخ مفید است. او خدمات بسیارى به دین اسلام و مذهب تشیع نمود. غیر از شیخ مفید، به نام برخی از دانشمندان بزرگی که از محضر شیخ صدوق بهره برده اند به عنوان نمونه اشاره می شود:[۱۰]

شیخ مفید
حسین بن عبیدالله غضائری
حسین بن علی بن بابویه قمی (برادر شیخ صدوق)
شیخ ثقة الدین حسن بن حسین بن علی بن موسی بن بابویه(برادر زاده شیخ صدوق)
حسن بن محمد قمی (مؤلف تاریخ قم)
علی بن احمد بن عباس نجاشی (پدر نجاشی، صاحب رجال)
سید ابوالبرکات علی بن حسن جوزی حسینی حلی
ابو القاسم علی بن محمد بن علی خزاز
ابو زکریا محمد بن سلیمان حمرانی
ابو جعفر محمد بن على الاسود
هارون بن موسی تلعکبری
سید مرتضی علم‌الهدی

آثار
نسخه خطی از کتاب کمال الدین و وتمام النعمة اثر ابن بابویه در مورد امام زمان شیعیان و غیبت

شیخ طوسی نوشته‌است که شیخ صدوق ۳۰۰ جلد کتاب تألیف کرده‌است[۱۱] و نجاشی ۱۹۸ کتاب از وی نام برده‌است.[۱۲] برخی از مهم‌ترین آثارش عبارت‌اند از:

من لا یحضره الفقیه (دومین کتاب از کتب اربعه)
علل الشرایع (درباره فلسفه احکام و علت تشریع آن‌ها است)
کمال الدین و تمام النعمة (درباره اثبات وجود امام زمان و غیبت طولانی آن حضرت از نظر عقلی و نقلی)
التوحید
الخصال الممدوحه و المذمومه[۱۳]
الأمالی (مجالس) [۱۴]
عیون اخبار الرضا
صفات شیعه
مصادقه الاخوان
اثبات ولایت علی علیه‌السلام
معرفت
گوهر گمشده یا مدینه العلم
المقنع در فقه
معانی الاخبار
مشیخته الفقیه
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال[۱۵]
الاوائل
الاواخر
المناهی
دعائم الاسلام
اثبات الوصیة
المصابیح
التاریخ
المواعظ
التقیه
الناسخ و المنسوخ
الباطل العلو و التقصیر
السر المکتوم الی الوقت المعلوم
مصباح المصلی
الهدایه فی الاصول والفقه
المواعظ و الحکم
تعداد زیادی در فضیلت برخی اعمال و بعضی از ماه‌ها
تعداد زیادی رساله در موضوعات مختلف فقهی و غیر آن
چندین کتاب در فضایل پیامبر و امامان و برخی از اصحاب
کتاب‌های متعدد در بیان زهد پیامبر و امامان (ع)
و چندین کتاب در پاسخ به سؤال‌های مردمی.

درگذشت

وی پس از گذشت هفتاد و پنج سال از عمرش، در سال ۳۸۱ در شهر ری درگذشت و در شهر ری مدفون گردید که بعدها گورستان ابن‌بابویه در اطراف آن ساخته شد.
سالم ماندن جسد شیخ پس از گذشت بیش از ۸۰۰ سال

آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر توده‌های خاک پنهان گردیده بود[[۱۶]] به‌گونه‌ای که در زمان فتحعلی شاه در سال ۱۲۳۸ روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ موستوفی» پوشانده بود[[۱۷]]؛ ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمینهای کشاورزی و باغ‌های اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود؛ اطراف مزار شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد؛ هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود. در پی این حادثه، واقعهٔ عجیبی نیز اتفاق افتاد که تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتب خود، مانند: خوانساری در کتاب روضات، تنکابنی در کتاب قصص العلما، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب مرحوم صدوق، از جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق نقل نموده‌اند. وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر می‌رسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمی‌شد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود[[۱۸]]، ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینه‌اش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر می‌آمد تازه از حمام بیرون آمده‌است و فقط رشته‌های نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود! این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلی شاه قاجار رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند؛ شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیت‌الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی (پدر آیت‌الله مرعشی نجفی) حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جستجو نمودند. با جستجو و بررسی‌های انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری می‌شوند که بر روی آن چنین نوشته شده‌است:

(به عربی: هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة المحدثين، صدوق الطايفه، أبو جعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي.)

پس از بررسی‌های کامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند، پس دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدید آمده را مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه تزیین و آینه‌کاری نمایند.

مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی کلامی را نیز در این‌باره چنین بیان می‌دارند که:

مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی می‌فرمودند: «من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریباً پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق می‌گذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.»

[[۱۶]]
پانویس

: شیعیان افغانستان / کلیاتی درباره افغانستان
«زندگیمانه ابوجعفر محمد بن علی اب بابویه قمی».
وبگاه آینده روشن (BFNEWS)او به دعای امام عصر (عج) متولد شد «۱۶-۰۲-۱۳۸۹»
فرهنگ جوان، مهدی نیلی پور، جلد اول، صفحهٔ ۷۳
[http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=77370 : شیعیان افغانستان / کلیاتی درباره افغانستان
حسین علی یزدانی، تاریخ تشیّع در افغانستان، مشهد، بهرام، ۱۳۷۰، ص ۲۵۳.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد ۳، مقاله ۹۲۹
الربانی الشیرازی، عبدالرحیم، مقدمه «‌معانی الاخبار‌» در: الشیخ الصدوق، ۱۳۶۱ه‍.ش.، صص۶۹-۷۲.
تاریخ فقه و فقها(2)،ص 30،مولف حسن طارمی،دانشگاه پیام نور،1384ش
«شاگردان شیخ صدوق».
الفهرست، ص ۲۰۴.
رجال النجاشی، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۲.
الخصال الممدوحه و المذمومه
ترجمه: شيخ محمد باقر كمره اى
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
تبیان، «جسدی سالم پس از ۹۰۰ سال»، ۱۴-۰۲-۱۳۸۷
خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN)، «یادگار ابن‌بابویه»، ۸-۰۵-۱۳۸۴

پایگاه حوزه، «زندگی‌نامه علما:ابن‌بابویه، محمد»

منابع

طبقات الفقها، نوشته جعفر سبحانی، جلد ۴، صفحه ۴۳۲–۴۳۵
جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج۱، نشر معروف، قم: ۱۳۸۵.
زندگیمانه ابوجعفر محمد بن علی اب بابویه قمی وبگاه تبیان
ابن بابویه، محمد پایگاه حوزه
محمد بن بابویه حوزه میبد

زندگینامه ،اساتید ،شاگردان ،آثار و درگذشت شیخ صدوق(به مناسبت سالروز بزرگداشت شیخ صدوق)

                                      به نام خداوند متعال 

زندگینامه شیخ صدوق

شیخ صدوق از روایت کنندگان اصلی گفتارهای حضرت محمد و یازده امام پیشین در خصوص امام غایب، دوران غیبت و ظهور منجی موعود است.ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق و اِبنِ بابُوَیْه (زادهٔ ۳۰۶ ـ قم و درگذشتهٔ ۳۸۱ ـ شهر ری) از علمای شیعه در قرن ۴ و از بزرگان علم حدیث است.

 

او در حدود سال ۳۰۶ در قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص حجت بن حسن (مهدی) هم‌زمان بوده‌است.

پدر شیخ صدوق علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از فقهای بزرگ شیعه و در زمان حسن عسگری و حجت بن حسن (مهدی) می‌زیسته و مورد احترام آن امامان بوده‌است.[۲] (هر دو پدر و پسر معروف به ابن بابویه و صدوقین هستند)

دربارهٔ تولد شیخ صدوق در کتاب‌های شیعه آمده‌است که پدر او بعد از گذشت ۵۰ سال از عمرش، دارای فرزند نشده بود. از این رو برای حسین بن روح سومین نائب حجت بن حسن نامه می‌نویسد و از او تقاضا می‌کند که درخواست او را به حجت بن حسن برساند. در جواب این نامه، حجت بن حسن برای پدر شیخ صدوق می‌نویسد: «از خداوند خواستم دو پسر روزیت کند که وجودشان، خیر و برکت باشد.» از این رو وی «متولد به دعای امام زمان» نیز خوانده می‌شود.[۳]

وی از طرف رکن الدوله دیلمی پادشاه ری به آن شهر دعوت شد و در آنجا اقامت گزید و نزدآن پادشاه شیعی و وزیر نامدار و دانشمندش صاحب بن عباد با احترام زیاد می‌زیست و ریاست روحانی شیعیان عصر به او رسید. وی سپس به شهرهای خراسان، ماوراءالنهر، نیشابور، بلخ و بخارا سفر کرد و به منظور حج و زیارت ائمه به حجاز و عراق رفت و در شهرهای کوفه و بغداد دانشمندان از محضرش استفاده کردند و سپس به ایران بازگشت و در سال ۳۸۱ هجری در ری از دنیا رفت.[۴] شیخ صدوق ابن بابویه قمی، که یکی از علمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت در سخت گیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ، که ساکنان آن همه شیعه بودند، مهاجرت کرد و شیعیان با گرمی از او استقبال نمودند و از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لا یحضره الفقیه، را در این روستا تألیف نمود.[۵][۶]

نخستین کسی که ابن بابویه را صدوق نامیده ابن ادریس حلی است، ولی پس از وی تا زمان شهید اول، علامه مجلسی، این لقب شهرت نداشته است.[۷]
استادان

استادان شیخ صدوق را نمی‌توان شمرد، ولی شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی ۲۵۲ تن از آنها را نام برده‌است که گروهی از آنها در زمره مشاهیر بوده و عبارتند از:

1-پدرش علی بن بابویه قمی2-محمد بن حسن ولید قمی3-احمد بن علی بن ابراهیم قمی4-علی بن محمد قزوینی5-جعفر بن محمد بن شاذان6-جعفر بن محمد بن قولویه قمی7-علی بن احمد بن مهریار8-ابوالحسن خیوطی9-ابوجعفر محمد بن علی بن اسود10-ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی11-احمد بن زیاد بن جعفر همدانی[۸]

برخی از مشایخ او کسانی همچون عبدالواحد ابن محمد نیشابوری،حاکم بیهقی و محمد ابن عمر ابن جعابی هستند.[۹]


شاگردان

شیخ صدوق به دلیل مسافرت های فراوانی که به شهرهای مختلف داشته است، جمع زیادى از دانشمندان از دانش او بهره مند شدند؛ لذا تعداد شاگردان وى را صدها تن نوشته اند. بزرگ ترین شاگرد او که سر آمد همه آنها است، شیخ مفید است. او خدمات بسیارى به دین اسلام و مذهب تشیع نمود. غیر از شیخ مفید، به نام برخی از دانشمندان بزرگی که از محضر شیخ صدوق بهره برده اند به عنوان نمونه اشاره می شود:[۱۰]

شیخ مفید
حسین بن عبیدالله غضائری
حسین بن علی بن بابویه قمی (برادر شیخ صدوق)
شیخ ثقة الدین حسن بن حسین بن علی بن موسی بن بابویه(برادر زاده شیخ صدوق)
حسن بن محمد قمی (مؤلف تاریخ قم)
علی بن احمد بن عباس نجاشی (پدر نجاشی، صاحب رجال)
سید ابوالبرکات علی بن حسن جوزی حسینی حلی
ابو القاسم علی بن محمد بن علی خزاز
ابو زکریا محمد بن سلیمان حمرانی
ابو جعفر محمد بن على الاسود
هارون بن موسی تلعکبری
سید مرتضی علم‌الهدی

آثار
نسخه خطی از کتاب کمال الدین و وتمام النعمة اثر ابن بابویه در مورد امام زمان شیعیان و غیبت

شیخ طوسی نوشته‌است که شیخ صدوق ۳۰۰ جلد کتاب تألیف کرده‌است[۱۱] و نجاشی ۱۹۸ کتاب از وی نام برده‌است.[۱۲] برخی از مهم‌ترین آثارش عبارت‌اند از:

من لا یحضره الفقیه (دومین کتاب از کتب اربعه)
علل الشرایع (درباره فلسفه احکام و علت تشریع آن‌ها است)
کمال الدین و تمام النعمة (درباره اثبات وجود امام زمان و غیبت طولانی آن حضرت از نظر عقلی و نقلی)
التوحید
الخصال الممدوحه و المذمومه[۱۳]
الأمالی (مجالس) [۱۴]
عیون اخبار الرضا
صفات شیعه
مصادقه الاخوان
اثبات ولایت علی علیه‌السلام
معرفت
گوهر گمشده یا مدینه العلم
المقنع در فقه
معانی الاخبار
مشیخته الفقیه
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال[۱۵]
الاوائل
الاواخر
المناهی
دعائم الاسلام
اثبات الوصیة
المصابیح
التاریخ
المواعظ
التقیه
الناسخ و المنسوخ
الباطل العلو و التقصیر
السر المکتوم الی الوقت المعلوم
مصباح المصلی
الهدایه فی الاصول والفقه
المواعظ و الحکم
تعداد زیادی در فضیلت برخی اعمال و بعضی از ماه‌ها
تعداد زیادی رساله در موضوعات مختلف فقهی و غیر آن
چندین کتاب در فضایل پیامبر و امامان و برخی از اصحاب
کتاب‌های متعدد در بیان زهد پیامبر و امامان (ع)
و چندین کتاب در پاسخ به سؤال‌های مردمی.

درگذشت

وی پس از گذشت هفتاد و پنج سال از عمرش، در سال ۳۸۱ در شهر ری درگذشت و در شهر ری مدفون گردید که بعدها گورستان ابن‌بابویه در اطراف آن ساخته شد.
سالم ماندن جسد شیخ پس از گذشت بیش از ۸۰۰ سال

آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر توده‌های خاک پنهان گردیده بود[[۱۶]] به‌گونه‌ای که در زمان فتحعلی شاه در سال ۱۲۳۸ روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ موستوفی» پوشانده بود[[۱۷]]؛ ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمینهای کشاورزی و باغ‌های اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود؛ اطراف مزار شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد؛ هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود. در پی این حادثه، واقعهٔ عجیبی نیز اتفاق افتاد که تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتب خود، مانند: خوانساری در کتاب روضات، تنکابنی در کتاب قصص العلما، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب مرحوم صدوق، از جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق نقل نموده‌اند. وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر می‌رسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمی‌شد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود[[۱۸]]، ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینه‌اش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر می‌آمد تازه از حمام بیرون آمده‌است و فقط رشته‌های نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود! این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلی شاه قاجار رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند؛ شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیت‌الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی (پدر آیت‌الله مرعشی نجفی) حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جستجو نمودند. با جستجو و بررسی‌های انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری می‌شوند که بر روی آن چنین نوشته شده‌است:

(به عربی: هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة المحدثين، صدوق الطايفه، أبو جعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي.)

پس از بررسی‌های کامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند، پس دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدید آمده را مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه تزیین و آینه‌کاری نمایند.

مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی کلامی را نیز در این‌باره چنین بیان می‌دارند که:

مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی می‌فرمودند: «من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریباً پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق می‌گذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.»

[[۱۶]]
پانویس

: شیعیان افغانستان / کلیاتی درباره افغانستان
«زندگیمانه ابوجعفر محمد بن علی اب بابویه قمی».
وبگاه آینده روشن (BFNEWS)او به دعای امام عصر (عج) متولد شد «۱۶-۰۲-۱۳۸۹»
فرهنگ جوان، مهدی نیلی پور، جلد اول، صفحهٔ ۷۳
[http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=77370 : شیعیان افغانستان / کلیاتی درباره افغانستان
حسین علی یزدانی، تاریخ تشیّع در افغانستان، مشهد، بهرام، ۱۳۷۰، ص ۲۵۳.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد ۳، مقاله ۹۲۹
الربانی الشیرازی، عبدالرحیم، مقدمه «‌معانی الاخبار‌» در: الشیخ الصدوق، ۱۳۶۱ه‍.ش.، صص۶۹-۷۲.
تاریخ فقه و فقها(2)،ص 30،مولف حسن طارمی،دانشگاه پیام نور،1384ش
«شاگردان شیخ صدوق».
الفهرست، ص ۲۰۴.
رجال النجاشی، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۲.
الخصال الممدوحه و المذمومه
ترجمه: شيخ محمد باقر كمره اى
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
تبیان، «جسدی سالم پس از ۹۰۰ سال»، ۱۴-۰۲-۱۳۸۷
خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN)، «یادگار ابن‌بابویه»، ۸-۰۵-۱۳۸۴

پایگاه حوزه، «زندگی‌نامه علما:ابن‌بابویه، محمد»

منابع

طبقات الفقها، نوشته جعفر سبحانی، جلد ۴، صفحه ۴۳۲–۴۳۵
جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج۱، نشر معروف، قم: ۱۳۸۵.
زندگیمانه ابوجعفر محمد بن علی اب بابویه قمی وبگاه تبیان
ابن بابویه، محمد پایگاه حوزه
محمد بن بابویه حوزه میبد

مسابقه پژوهشی جمله نویسی وپارگراف نویسی درمورد مقام شامخ معلم

باسمه تعالی 

مسابقه پژوهشی 

طلاب عزیز وگرامی  سلام 

 

بهترین وزیباترین جمله یا پارگراف در مورد مقام شامخ معلم  را در وبلا گ مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها )جویبار ویا در وبلاگ پژوهشی  مدرسه علمیه بارگذاری نمایید . لطفا  با رای خود به  بهترین جمله یا پارگراف   مارادر انتخاب نفر برگزیده یاری نمایید . 

                                                                                                                                                  

درضمن  قوانین نگارشی وپارگراف نویسی  را رعایت فرمایید.

                                                                                                                                 واحد پژوهش حوزه علمیه الزهرا (س)جویبار

(بیانات مقام معظم رهبری )                                                       

این معلمان چه قدر عزیزند .این شغل معلمی چه قدر اندیشمنداست .این مرتبه ی تعلیم چقدروالا وبلند است ،که همه انسانها ی فرزانه ،انسانهای بزرگ وبرجسته ،هرجایی که باشند ،خودراپرورده ی دست معلم میدانند وسایه ی معلم رابرسرخودشان حس می کنند.(بیانات مقام معظم رهبری )

 

   خانم راضیه علینژاد                                                                                         
عشق معلم است ومعلم عشق .خوشا آن که عاشق شود .بهترین معلم همان است که در کلاس نگاهش میان ذهن ودل دانش آموز ،طواف می کند.

خانم فاطمه مهدوی

چه کسی هردولبم رابه الف بازنمود
چه کسی جامه تقوا به تنم ساز نمود
ای معلم که تورا دانش بسیاربود
جان شاگرد به فدایت که سزاواربود
معلم عزیزم روزت مبارک

                                      

مسابقه پژوهشی جمله نویسی وپارگراف نویسی درمورد مقام شامخ معلم

باسمه تعالی 

مسابقه پژوهشی 

طلاب عزیز وگرامی  سلام 

 

بهترین وزیباترین جمله یا پارگراف در مورد مقام شامخ معلم  را در وبلا گ مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها )جویبار ویا در وبلاگ پژوهشی  مدرسه علمیه بارگذاری نمایید . لطفا  با رای خود به  بهترین جمله یا پارگراف   مارادر انتخاب نفر برگزیده یاری نمایید . 

                                                                                                                                                  

درضمن  قوانین نگارشی وپارگراف نویسی  را رعایت فرمایید.

                                                                                                                                 واحد پژوهش حوزه علمیه الزهرا (س)جویبار

(بیانات مقام معظم رهبری )                                                       

این معلمان چه قدر عزیزند .این شغل معلمی چه قدر اندیشمنداست .این مرتبه ی تعلیم چقدروالا وبلند است ،که همه انسانها ی فرزانه ،انسانهای بزرگ وبرجسته ،هرجایی که باشند ،خودراپرورده ی دست معلم میدانند وسایه ی معلم رابرسرخودشان حس می کنند.(بیانات مقام معظم رهبری )

 

   خانم راضیه علینژاد                                                                                         
عشق معلم است ومعلم عشق .خوشا آن که عاشق شود .بهترین معلم همان است که در کلاس نگاهش میان ذهن ودل دانش آموز ،طواف می کند.

خانم فاطمه مهدوی

چه کسی هردولبم رابه الف بازنمود
چه کسی جامه تقوا به تنم ساز نمود
ای معلم که تورا دانش بسیاربود
جان شاگرد به فدایت که سزاواربود
معلم عزیزم روزت مبارک

                                      

بیاناتی از مقام معظم رهبری در مورد انتخابات

 

 

1) آیا اختلاف نظربین گروه ها و جناح ها مانع انتخابات سالم است؟

اختلاف سیاسى مانعى ندارد ؛ اختلاف نظر مانعى ندارد ؛ مبارزات انتخاباتى به شکل سالم ، مانعى ندارد ؛ اما خراب کردن یکدیگر ، خراب کردن چهره‌ى کشور ، خراب کردن ذهن مردم و چهره‌ى مسؤولین دلسوز ، اشکال دارد . ایجاد سؤال و ابهام در ذهن مردم ، اشکال دارد . با وحدت و یکپارچگى ، “کأنهم بنیان مرصوص” ، مثل یک دژ پولادین ، در مقابل دشمن بایستید .۱

 

۲) آفت یک انتخابات سالم و اسلامی در چه مواردی قابل ذکر است؟

 

دروغ ، اهانت ، دستگاهها یکدیگر را متهم کردن ، شایعه پراکنى ، افتراء به رقیب ، تحریک عصبیتهاى گوناگون ؛ اینها هیچکدام با انتخابات اسلامى سازگار نیست .۲

 

۳) وجه تمایز نظام اسلامی با دمکراسی غربی در مسأله انتخابات در چیست؟

 

در جمهوری‌ اسلامی ‌، انتخاب ‌، انتخاب‌ اصلح‌ است ; نه‌ رقابت‌ انتخاباتی ‌. این‌ دعواها و رقابتها ، متعلق‌ به‌ دمکراسیهای‌ غربی‌ است‌ که‌ از خدا و دین ‌، هیچ‌چیزی‌ به‌ مشامشان‌ نرسیده‌ است .۳

 

۴) لطفاً دیدگاه خود را در مورد انتخابات مطلوب بیان فرمایید؟

 

انتخابات مطلوب انتخاباتى است که سالم ، آزاد و طبق قانون برگزار شود ؛ انتخاباتى که مردم با شور و نشاط در آن شرکت کنند ؛ انتخاباتى که به عنوان وظیفه دینى ، همه مردم خود را موظف به برگزارى باشکوه آن بدانند . این انتخابات مى تواند به معناى حقیقى کلمه ، مجلسى مطلوب براى کشور تدارک ببیند .۴

 

۵) انتخاب افراد و جناح ها از طرف مردم در چه جایگاه اهمیتی قرار می گیرد؟

 

من همیشه گفته ام نتیجه انتخابات که مسأله بسیار مهمى است ، مسأله دوم ماست . مسأله اول ، نفس انتخابات است که انتخابات باید با شور و هیجان و حضور مردمى صورت گیرد . این در درجه اوّل است .۵

 

۶) تعدد آراء چه اهمیت و اثراتی دارد؟

 

در واقع ، رفتن مردم با تعداد زیاد آرا پای صندوقهای رأی و جمع شدن آراء زیاد برای مجموعه نامزدها ، دشمن را مأیوس خواهد کرد . جمع شدن آراء زیاد در اصل انتخابات ، مهم است .۶

 

۷) می توان گفت انتخابات پرشور ، مشروعیت نظام را نشان می دهد؟

 

این حرف ، حرف درستى نیست . نظامهاى دمکراسى در دنیا با نصف آراء ما در ریاست جمهورى و مجلس نظامهایشان را اداره مى‌کنند و احساس عدم مشروعیت هم نمى‌کنند . این‌که من بر حضور مردم اصرار مى‌کنم به‌خاطر این است که این یک وظیفه شرعى و وجدانى و عقلانى است .۷

 

۸ ) اما اگر مردم حضور گسترده در انتخابات نداشته باشند ، دشمنان با تبلیغات مشروعیت نظان را زیر سوال خواهند برد؟

 

دعوت به شرکت در انتخابات به‌خاطر تبلیغات دیگران نیست … اگر مردم ایران در یک انتخابات پرشور شرکت کنند، یک‌طور حرف مى‌زنند ؛ اگر شرکت نکنند ، یک‌طور دیگر حرف مى‌زنند . حرف ما براى خاطر بستن دهن آنها نیست . در انتخابات دوم خرداد سال هفتادوشش – که انتخابات پرشورى شد … رادیوهاى بیگانه گفتند ملت ایران جمع شدند و رأى در صندوقها ریختند ، براى این‌که به جمهورى اسلامى بگویند نه ! … در انتخابات شوراها هم که در شهرهاى بزرگ ، مخصوصاً تهران ، شرکت مردم خیلى پایین بود ، باز گفتند مردم شرکت نکردند ؛ یعنى به جمهورى اسلامى گفتند نه ! بنابراین و به‌نظر آنها اگر مردم در انتخابات شرکت کنند ، گفته‌اند نه ؛ اگر شرکت هم نکنند ، گفته‌اند نه ! تبلیغات دشمن این‌گونه است .۸

 

۱- بیانات در اجتماع زائران حضرت ثامن‌الحجج، على‌بن‌موسى‌الرضا(ع) در روز عید سعید فطر (۱۳۷۱/۰۱/۱۶)
۲- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران (۱۳۸۲/۰۵/۱۵)
۳- سخنرانی‌ در دیدار با گروه‌ کثیری‌ از آزادگان‌ و اقشار مختلف‌ مردم‌، در اولین‌ روز از هفته‌ی‌ وحدت (۱۳۶۹/۰۷/۱۱)‌
۴- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم قزوین (۱۳۸۲/۰۹/۲۵)
۵- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاى هیأت دولت (۱۳۸۲/۰۶/۰۵)
۶- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار خانواده هاى معظم اسرا و مفقودان جنگ تحمیلى (۱۳۷۶/۰۲/۳۱)
۷- بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان قزوین (۱۳۸۲/۰۹/۲۶)
۸- بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان قزوین (۱۳۸۲/۰۹/۲۶)


 

اعزام مبلغ در صدر اسلام


رسول اکرم صلی الله علیه و اله به عنوان پیامبر الهی سردمدار تبلیغ و به تبع آن اعزام مبلغ بوده اند. مصعب بن عمیر یکی از اولین مبلغانی ست که رسول اکرم او را اعزام نمودند.


سنت اعزام مبلغ در سیره رسول اکرم  صلی الله علیه وآله :


حوزه  ‏هاى علمیه شیعه عهده‏ دار رسالتى هستند كه با اقتدا به سیره پیامبر اكرم (ص) و امامان معصوم (ع) خود را متعهد مى‏دانند كه زشتى‏ها و ناهنجاریهاى فردى و اجتماعى را ترمیم و اصلاح كنند و زیبایى‏ها و هنجارها را به مردم معرفى كنند و در افق بالاترى بشریت را به جامعه‏اى سالم و برتر راهنمایى كنند
رسول اکرم صلی الله علیه و اله به عنوان پیامبر الهی  سردمدار تبلیغ و به تبع آن اعزام مبلغ بوده اند. مصعب بن عمیر یکی از اولین مبلغانی ست که رسول اکرم او را اعزام نمودند .
مصعب بن عمیر از قبیله بنی عبدالدار و از اصحاب بزرگ رسول خداست. وی از خانواده ای ثروتمند و یکی از زیباترین جوانان مکه بود.
پدر و مادرش به او علاقه فراوانی داشتند و هر گونه امکاناتی را در اختیارش گذارده بودند؛ طوری که قبل از بعثت به زیبایی و ثروت شهرت داشت و پیامبر می‌فرمود: در مکه کسی را زیباتر و خوش‌لباس‌تر و متنعم‌تر از مصعب ندیدم.
هنگامی که پیامبر دعوت عمومی خود را اعلام فرمود، مصعب اولین کسی بود که ایمان آورد. البته از ترس خانواده و خویشاوندانش اسلامش را پنهان داشت و پنهانی نزد پیامبر رفت و آمد می‌کرد؛ اما یک روز عثمان بن طلحه او را در حال نماز دید و به خویشاوندانش خبر داد
آنها مصعب را گرفتند و به جرم مسلمان شدن حبس کردند. پس از مدتی توانست از دست آنها برهد و همراه با دیگر مهاجران به حبشه مهاجرت کند؛ اما پس از مدتی زودتر از بقیه به مکه نزد پیامبر بازگشت .


تبلیغ مصعب


پس از پیمان عقبه که گروهی از مردم یثرب (مدینه) با پیامبر بیعت کردند، اسعد بن زراره به نمایندگی از آنان از پیامبر خواست تا برایشان شخصی را بفرستد که به آنها قرآن تعلیم کند و دستورات دیگر اسلام را بیاموزد .
پیامبر نیز مصعب را برای تعلیم و تربیت آنان فرستاد. در اثر تبلیغات و تعلیمات این مبلغ توانا، کم‌کم عده‌ای جذب اسلام شدند و ایمان آوردند. وی برای مردم قرآن تلاوت می‌کرد و دستورات اسلام را بیان می‌نمود؛ به گونه‌ای که مسلمانان در غیاب پیامبر دور هم جمع می‌شدند و نماز اقامه می‌کردند.
در اینجا نمونه‌ای از طرز تبلیغ مصعب را بیان می‌کنیم:
« روزی مصعب همراه اسعد بن زراره وارد باغی شدند که در آن، سران قبایل یثرب، مانند سعد بن معاذ واسید بن خضیر حضور داشتند

سعد به اسید گفت: شمشیر خود را از نیام بیرون بیاور و به سوی آنها برو و بگو که دست از تبلیغ آئین خودبردارند. اسید نیز با چهره‌ای خشمگین و شمشیری برهنه سر راه آنها را گرفت و سخنان سعد را با لحن شدیدبه آنهاگفت.
مصعب بن عمیر -که روش تبلیغ را از پیامبر گرفته بود- به وی گفت: ممکن است لحظه‌ای بنشینی تا با هم گفت‌وگو کنیم؟ هر گاه موافق میل شما نباشد، ما از همان راهی که آمده‌ایم برمی‌گردیم..
خشم اسید فرو نشست. مصعب آیاتی از قرآن را تلاوت نمود. اسید با شنیدن آیات از خود بی خود شد و هماندم اسلام آورد.
هنگامی که اسید بازگشت، سعد بن معاذ برای مقابله با آنها رفت؛ اما همین جریان برای او نیز رخ داد. در برابر منطق قوی و محکم و بیانات جذاب و شیرین مصعب به زانو در آمد و مسلمان گشت .
سپس نزد قوم خود رفت و اسلام آوردن خود را اعلام کرد. قومش نیز به پیروی از او مسلمان شدند.[1]
این داستان اهمیت آشنایی مبلغ با علوم مختلف به خصوص قرائت قرآن را نشان می دهد. مصعب با تأثیر قرائت خود و بهره گیری از کلمات دلنشین و تأثیر گذار قرآن بر مخاطب خود تأثیر می گذارد.
از طرفی نوع و روش برخورد مصعب به عنوان مبلغ پیامبر می تواند سرلوحه کار مبلغان حوزوی قرار گیرد .


دشواری های تبلیغ مصعب سرلوحه مبلغان حوزوی


مصعب بن عمیر تنها پسر خانواده‏اش بود و در سن هجده سالگى به پیغمبر صلى الله علیه و آله ایمان آورد. وقتى پاى تبلیغ دین در میان آمد، پیغمبر صلى الله علیه و آله این جوان هجده ساله را در مكه صدا زد و فرمود: به مدینه برو و در آنجا دین را تبلیغ كن. یعنى رابطه‏ات با پدر و مادر قطع مى‏شود. لذا چند سالى كه در مدینه بود، پدر و مادر را ندید .
روزى عموى او به مدینه آمد و گفت: یا رسول اللّه! من نیامده‏ام كه مسلمان شوم. من هم از اهل مكّه هستم. اما این برادرزاده من- مصعب- تنها پسر خانواده است. پدر و مادر او غصه‏دار شده‏اند. بفرمایید تا با من به مكه بیاید، پدر و مادرش او را ببینند .
پیامبر صلى الله علیه و آله به دنبال مصعب فرستاد. مصعب از ندارى، پوست خشك گوسفند را به صورت پیراهن پوشیده بود. وقتى پیامبر صلى الله علیه و آله مصعب را در این حالت دید، اشك در چشمان مبارك آن حضرت حلقه زد، فرمود :
اُنْظُرُوا اِلى رَجُل قَدْ نَوَّرَ اللّهُ قَلْبَهُ وَ لَقَدْ رَأَیْتُهُ وَ هُوَ بَیْنَ اَبَوَیْهِ، یُغَذِّیانِهِ بِاَطْیَبِ الاَْطْعِمَةِ وَ اَلْیَنِ اللِّباسِ فَدَعاهُ حُبُّ اللّهِ وَ رَسُولِهِ اِلى ما تَرَوْنَ.
به مردى نظر كنید كه خداوند دلش را روشن كرده، من او را در كنار پدر و مادرش در مكه دیدم، كه بهترین غذا و نرم ترین لباس را برایش آماده مى كردند، ولى عشق خدا و رسول خدا او را به این شكل زندگى كه مى بینید كشید .
مصعب آمد، سلام كرد. گفت: یارسول الله! فرمایشى داشتید؟ حضرت فرمود: این شخص از مكه آمده است، مى‏گوید: پدر و مادرت نگرانند. یك سفر تا مكه بیا، تا پدر و مادر تو را ببینند و برگرد .
مصعب گریه كرد، گفت: نمى‏دانم چه كار كنم. یا رسول اللّه! بروم یا نه؟ جبرئیل نازل شد، گفت: خدا مى‏فرماید:
مصعب نرود. [2]
تبلیغ و به ویژه هجرت برای تبلیغ سختی ها و مشقت های خاص خود را دارد. دوری از پدر و مادر و خانواده اولین سختی هجرت تبلیغی ست
همانطور که ملاحظه کردید مصعب چگونه با انگیزه و مصمم به هدف تبلیغی خویش فکر می کرد و جز این هدف، مسائل دیگر را نمی دید
طلبه و مبلغی که خود را وقف اسلام کرده نیز گاهی باید این مشقت ها را تحمل کند البته تا جایی که امکان دارد باید بین همه مسائل جمع
کرد تا بتوان سختی های تبلیغ را به بهترین نحو پشت سر گذاشت .
پی نوشت ها :
[1] قاموس الرجال،‌ ج 10، ‌ص 87؛ فروغ ابدیت، ‌ج 1،‌ ص 41، ص 413، 414
[2] پایگاه اطلاع رسانی استاد انصاریان
منابع :
فروغ ابدیت
قاموس الرجال
پایگاه اطلاع رسانی استاد انصاریان

 

آسیب شناسی جامعه منتظر

بسمه تعالی
آسیب شناسی جامعه منتظر
آموزه های مهدوی به سبب اهمیتی که در سرنوشت افراد وجوامع دارد ،چون هر اندیشه وفرهنگ دیگر امکان بروز آسیب هایی را دارد که اگر به آنها توجه نشود وبه موقع برطرف نگردد،آثارمنفی ومخربی به دنبال خواهد داشت.
1- تفسیرها وبرداشت های نادرست ازموضوعات مهدویت
از آسیب های مهم در فرهنگ مهدویت ،تفسیرها وبرداشت های نادرست ازموضوعات این فرهنگ اسلامی است . درک ودر یافت غلط از مفهوم انتظار سبب شده است بعضی گمان کنند که چون اصلاح جهان از فساد به دست امام عصر خواهد بود،دربرابرتباهی ها وناهنجاری ها هیچ وظیفه ای نداشته وباید بی تفاوت بود ودست روی دست گذاشت ؛چراکه همه چیز برعهده ایشان است. در ادامه همین برداشت ،افرادی نیز معتقدندکه اصلا هر حکومتی که در زمان غیبت محقق شود ،حکومتی باطل وبر خلاف اسلام است و در چنین فضایی می باید به تبیین این نکته پرداخت که روح آموزه های دینی درتضاد باچنین برداشتی است ونیز روایت هایی راشامل می شوند که به بطلان قیام هاوونهضتهای عصر غیبت اشاره می کنند ،حرکت هایی راشامل می شوند که به خاطر دعوت به خویشتن برافراشته شده واز این رو محکوم به بطلان وغیر قابل اطاعت هستند.
2- طرح مباحث غیر ضروری
طرح مباحث غیر ضروری هم آسیب دیگری است .گاهی افراد ومجموعه ها در قالب های گفتاری ونوشتاری ،به بحث هایی روی می آورند که هیچ ثمری ندارد وضرورتی برای طرح آن ها احساس نمی شود . پرداختن به مباحثی از قبیل ازدواج حضرت ووجود فرزند برای آن بزرگوار ،محل زندگی حضرت ومانند آن از نمونه بحث های غیر ضروری است وهیچ دلیل قطعی براثبات یا رد آن وجود ندارد ومهم تر این که توجه به چنین مباحثی فایده ای نداشته ومارااز پرداختن ب مباحث اصلی وضروری باز می دارد . آن چه در روایات به آن تاکید شده است معرفت امام ،حرکت در جهت رضایت امام مهدی (علیه السلام )وپیروی از آن حضرت در گفتار وکردار وزمینه سازی برای ظهور ایشان است.
3- تعجیل وشتاب زدگی
از دیگر آسیب ها ی محتمل ،خطر تعجیل وشتاب زدگی است . شتاب زدگی حاکی از در ک نکردن حکمت ومصلحت خدا در این زمینه است وپیامدهای گوناگونی دارد که از جمله آن ها می توتن به ناشکری واعتراض وعدم زضایت به مصلحت الهی ،رویکرد به منحرفان ومدعیان دروغین مهدویت ،یاس وناامیدی براثر عدم تحقق ظهور ،ونیز بروز شک وتردید اشاره کرد.
3- تعیین وقت برای ظهور
اگرچه گسترش شور وشوق عمومی برای ظهور حجت پدیده مبارکی است ؛اما اگر این پدیده به تعیین زمان برای ظهور وامیدوار ساختن مردم به ظهور ایشان در زمانی معین منجر گردد.،جای بسیار تامل دارد ريا؛زیرابراساس برخی روایا ت فقط خداوند تبارک وتعالی از زمان ظهور آگاهی دارند .تعیین وقت برای ظهور ،کمترین اثر ش احساس یاس وناامیدی برای افرادی است که این وعده های دروغین راباور کرده اند ولی خلاف آن رادیده اند.
4-تطبیق نشانه های ظهور برمصادیق خاص
عده ای با خواندن یا شنیدن چند روایت در علایم ظهور ،آنها را به افراد یا حوادثی خاص تطبیق می دهند ،بدون تشخیص صحیح بودن آن ها و بدون بررسی آیات وروایات دیگر ،آسیب جدی است که همواره سلامت جامعه منتظر را تهدید می کند.
5- ملاقات گرایی
مدعیانی که بی دلیل یابه بهانه ساده ترین اتفاق ،ادعای ملاقات می کنند یا کسانی که تمام وظیفه خویش را دیدار حضرت می پندارند واز وظایف اصلی خود غافل شده وافراد راتنها به این عمل ،به عنوان برترین وظیفه منتظر فرا می خوانن ،زمینه ساز بروز چنین آسیبی هستند . در صورتی که آن چه در عصر غیبت مهم است توجه به دغدغه امام وعمل کردن به وظایف منتظر واقعی است ودر هیچ جا از ما ملاقات را نخواسته اند ،لذا دغدغه ی ما باید ظهور ومهیا کردن زمینه های آن باشد .
منبع:جمعی از نویسندگان ،(1390). مجموعه مقالات کنگره مهدویت .انتشارات چلچراغ،صص39-42

برگزاری مراسم سوگواری ویژه 28 صفر در مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا... علیها )

 

همزمان با فرا رسیدن ایام رحلت حضرت خاتم النبین ، محمد مصطفی ( صلی ا… علیه و آله ) و سلاله پاکش امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) و اما رضا ( علیه السلام ) مراسم سوگواری با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین چینی ساز استاد اخلاق در جمع طلاب مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا… علیها ) شهرستان جویبار بر گزار گردید .

حجت الاسلام و المسلمین چینی ساز با تسلیت ایام سوگواری 28 صفر ، محرم و صفر را یک فرصت ذی قیمتی دانست که مبلغین باید برای نشر فرهنگ دینی از آن استفاده کنند . ایشان با اشاره به تاثیر و نقش خواهران طلبه که هر کدام یک سفیر دینی در خانواده و اجتماع هستند گفت : ” اساسی ترین مسئولیت یک زن در خانواده تعلیم و تربیت است که آشنایی خواهران طلبه با فقه و تفسیر و… کمک می کند تا خانواده ای سالم بر اساس تعالیم و آموزه های ناب دینی داشته باشند ” .

حجت الاسلام و المسلمین چینی ساز ، با تاکید بر نقشی که زنان در طول تاریخ در راه ترویج و نشر معارف دینی داشتند گفت : ” زنان همواره از همان صدر اسلام مدافع و مروج دین الهی بودند که از میان آنان حضرت زهرا ( سلام ا… علیها ) گوهر بی مثال دو عالم وبانو  حضرت زینب (سلام الله)  که تربیت یافته  دامان عصمت بود نمونه های بارز آن  هستند. وی در ادامه با اشاره به معرفت  اصحاب امام حسین( علیه السلام) در  کربلا، از آن به عظمت و بزرگی  یاد  کرد و افزود:” اصحاب امام حسین ( علیه السلام) در وفاداری و ولایت پذیری بی نظیر بودند که  شهداء ما در این دوران به  اصحاب با وفای  امام حسین (علیه السلام) تاسی کردند. حجت الاسلام والمسلمین چینی ساز در پایان در این مراسم به مساله تبلیغ دین توسط طلاب اشاره کرده و بیان داشت:” آنچه که یک طلبه درحوزه های علمیه می آموزد مستقیما به درد جامعه نمی خورد. مردم از یک طلبه چیزهایی را طلب می کنند که گویی در ایام تحصیل اصلا سراغش نرفته است . فلذا امروزه باید با فعالیت در فضاهای مجازی خود را مجهز کنید برای پاسخ و بررسی شبهات رایج دینی  ” .

لازم به ذکر است در پایان با ذکر مصیبت اهل بیت ( علیهم السلام ) طلاب به عزا داری پرداختند .

حضور استاد اخلاق حوزه های علمیه قم سرکار خانم دانش پژوه در جمع اساتید و طلاب مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا..... علیها ) شهرستان جویبار

 

بسمه تعالی

استاد اخلاق مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران در قم ، خانم دانش پژوه با حضور در جمع طلاب

و اساتید مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا…. علیها ) شهرستان جویبار به ایراد سخنرانی پرداختند .


ایشان با اشاره به اهمیت و ارزش تقوا آن را ملاک برتری و فضیلت افراد دانست و گفت : ” تنها راه

رسیدن به تقوا و کسب مقامات عالیه ، عبودیت و بندگی است که برای کسب عبودیت باید به قرآن

رجوع کرد “.

وی با تاکید بر آموزه های ناب معارف قرآنی در راه رسیدن به خدا گفت : ” قرآن با همه عظمت خود ،

  راه رسیدن به خدا را تقوا می د اند ” . خانم دانش پژوه در ادامه با اشاره به راههای بهره وری از آموز

ه های قرآن بیان داشت : ” بهترین راه کسب تقوا این است که انسان دغدغه ای از هیبت و عظمت

خداوند در دلش داشته باشد که در این صورت همه چیز در نگاه انسان کوچک می شود” . ایشان با

اشاره به زرق و برقهای دنیوی و همه آنچه که چشم نواز و فریبنده است و مانع داشتن آن نگاه خاص

یعنی ” با عظمت دانستن خدا ” می شود تاکید کرد : ” تنها راه رسیدن به این دیدگاه فقط علم پیدا

کردن است . همه ارزشها از بین رفتنی است مگر علم و تقوا ” .

وی در پایان با تاکید بر آموزه های معصومین ( علیهم السلام ) و بزرگان دین در زمینه کسب علوم

دینی گفت : ” همه آن فضیلتهایی که برای کسب علم بیان شده منظور علمی است که به معرفت

النفس و در نهایت معرفت ا….   ختم می شود ” .

خانم دانش پزوه در خطاب به طلابی که فرصت علم آموزی را در اختیار  دارند افزود : ” بر این موهبت

الهی که نصیبتان شد شکر گذار باشید و بدانید که در این راه به علم الهی متصل هستید ” .

 

احادیث منتخب ازامام حسین (علیه السلام)

امام حسین (علیه السلام)فرمودند:

1-شکرگذاری توبرای نعمت پیشین (هم اکنون ) نعمتی راسبب می شود .1

2-هرکه ازتدبیر بازماند وازچاره هاناتوان گردید ،مدارانمودن کلید مشکلات اوست.2

3-امام صادق (علیه السلام )فرمود :شخصی به امام حسین (علیه السلام) نوشت  که بادوکلمه مراپندی بده.

آن حضرت به اونوشت :کسی که ازراه نافرمانی خدادرصددچیزی برآید ،آنچه راامیدداردزودترازدست می دهد وآنچه رابیم دارد زودتر سر می رسد.3

4-مردی به امام حسین (علیه السلام )عرض کرد :ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)من ازشیعیان شمایم .

آنحضرت فرمود:ازخدابترس وچیزی راادعامکن که خدابگوید :درادعای خوددروغ گفتی وگناه کردی ؛زیرا شیعیان ما کسانی اند که دلهاشان ازهرگونه مکروفریب وکینه پنهان ،پاک باشد؛بلکه بگو :من از دوستداران شمایم .4

منبع:1-نیشابوری ،عبدالحسین ؛133حدیث نورانی امام حسین (علیه السلام)،1389،لاهوتیان ،قم،ص113

2-همان

3- همان  ص116

4-همان ص140

خواص شلغم در طب سنتی

 


خواص شلغم در طب سنتی

از نظر ابوعلی سینا شلغم یا شلجم دو نوع بیابانی و کاشتنی دارد. شلغم بیابانی شاخه های بسیار دارد و در ویرانه ها روید و به درازی یک ذرع بالا می آید و ساق هاش صاف و برگ های صاف و به پهنای انگشت شست پا کمی زیادترند. همچون باقلی ثمرش در نیامک است و چون باز شد نیامکی دیگر پدید آید که تخم های سیاهرنگ ریز در آن است و تخم را بشکنی داخلش سفید است. در درمان سرمایی که خلط های فرو شده را به بار آورده نافع است. نوعی دیگر از شلغم هست که از شلغم نامبرده کم غذا تر است و اگر قبل از سم تخم آن را خورده باشند تاثیر سم را خنثی می کند.

مزاج شلغم
طبیعت شلغم گرم و تر است؛

برگ شلغم
برگ های آن قلیل الغذا (کم غذا) است و مصرف آن در غذاها برای افرادی که امتلای خون (یعنی پر خونی) دارند مفید است. خوردن برگ شلغم بول را ریزش دهد.

آب شلغم یا رنده شده آن همراه کمی فلفل سیاه برای دفع سنگ کلیه مفید است؛ البته فقط برای سنگ های کوچک

اصل شلغم
شلغم با گوشت پخته غذای بسیار دهد و کلیه را گرمی بخشد. شلغم زیاد در معده ماندگار است. جالینوس فرماید: شلغم را اگر خوب بپزند غذایی بسیار و متراکم می دهد و اگر همیشه خورند سبب بند آمده ها می شود و بادزا است. شلغم با آب و نمک پخته کم غذا تر است. بهترش آن است که با گوشت چرب بپزند.

شلغم و کمخونی
غده زیرزمینی یعنی قسمت اصلی شلغم برای افرادی که دچار کم خونی هستند مفید است.

شلغم و سنگ کلیه
آب شلغم یا رنده شده آن همراه کمی فلفل سیاه برای دفع سنگ کلیه مفید است؛ البته فقط برای سنگ های کوچک زیرا که حرکت سنگ های بزرگ ایجاد درد و خونریزی می کند و ابتدا باید با روش هایی سنگ ها کوچک شوند.

شلغم و درد مفاصل
شلغم کاملاً پخته که کاملاً له شود و به شکل خمیر نرمی شود به شکل ضماد برای تسکین دردهای مفاصل مثل درد نقرس مفید است. آب پزش را بر نقرس پاشند بسیار سودمند است.

شلغم و سرماخوردگی
طبیخ یا شربت (آب پخته آن همراه با هم وزنش شکر) کاملاً پخته ی آن برای سرماخوردگی و دفع خلط سینه کاربرد دارد.
برای پیشگیری از سرماخوردگی در کودکانی که زیاد سرما می خورند: مصرف روزانه 2-4 عدد از زمانی که شلغم وارد بازار می شود تا زمانی که در بازار وجود دارد توصیه می شود. البته این کودکان باید اصلاحات تغذیه ای دیگری نیز انجام دهند.
شلغم پخته با گوشت چرب سینه و گلو را نرم می کند.
طبیخ یا شربت (آب پخته آن همراه با هم وزنش شکر) کاملاً پخته ی آن برای سرماخوردگی و دفع خلط سینه کاربرد دارد

شلغم و قوای جنسی
ترشی و مربای شلغم تقویت کننده نیروی جنسی در زن و مرد می باشد. با گوشت بپزند پشت را گرم کند. شلغم منی به وجود آرد آبش بول را ادرار دهد و این دو تأثیرش آشکار است. شلغم با گوشت پخته بول را راه اندازد و شهوت انگیز است. شلغم پخته با آب و نمک کمتر شهوت انگیز است.
تخم شلغم نیز شهوت انگیز است.

شلغم و پوست و مو
اگر شلغمی را بسوزانند و موم و روغن گُل در وسط آن ریزند و بر خاکستر گرم گذارند تا موم بگدازد درمان داءالثعلب کهنه است. داءالثعلب بیماری ای است که در آن مو می ریزد و به خوره هم معروف است. در واقع در این بیماری مو به حالت سکه ای ریزش دارد.
همین کار در (قرحه) ترک های چرکین ناشی از سرما مفید است و اگر شلغم پخته را بر ترک های مذکور نهند باز مفید است.

شلغم و بینایی
گویند خوردن خام و پخته شلغم به نفع چشم است.

 مریم مرادیان نیری - بخش تغذیه و آشپزی تبیان

 

ساده زیستی در سیره بزرگان

خاطره از شهید دستغیب

یکی از اهل علم نجف برای من نقل کرد: روزی در بازار حراجی می

کردند یکی از فضلای محترم از مدرسین صاحب عنوان نجف را دیدم

آمده و قابلمه ای که زیر بغلش بود بیرون آورد و در معرض حراج

گذاشت، من از یک گوشه ای تماشا می کردم دیدم این جناب مدرس

فاضل محترم قابلمه را داد به آن حراجی و گفت: حراج کن.


آن هم حراج کرد و فروخت به قیمت نیم روپیه با کمال بشاشت مثل

حالات همیشگی بدون هیچ تغییر حالی با من صحبت کرد.


گفتم: کار رسیده به جائی که شما قابلمه خانه تان را آورده اید

بفروشید.


خندید و فرمود: هیچ پیشامد سختی نداشتیم قابلمه را دادم پولش را

می دهم نان می خرم طوری نشده است دو سال استفاده پخت از آن

کردیم امروز هم استفاده نان بعد هم هر چه خدا داد.

در بیان زندگی ساده و فقیرانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی چنین

نقل کرده اند که: “بارها در نجف اشرف برای خرید کتاب، لباس های

خود را گرو می گذاشت یا می فروخت".

آیت الله العظمی بروجردی

«آیت الله بروجردی در تمام عمر خود با توجه به اینکه از خانواده متمکنی

بود، زندگی ساده ای داشت. یکی از عالمان در حضور فرزندان ایشان

می گفت: روزی خدمت ایشان رسیدم، دیدم مشغول صرف نهار هست

و نان و آب دوغ خیار میل می کند. عرض کردم: شما در این سن و با

این همه کار، چرا غذای بهتر میل نمی کنید؟ فرمود: هشتاد سال است

من این طور سر کرده ام. حالا شما می خواهید مرا عوض کنید؟


فرزندان آیت الله با تأیید این مطلب فرمودند: ایشان اصولاً چنین بود و

هرگز توجهی به دنیا نداشتند و ما نمی توانستیم در وضع ایشان

تغییری بدهیم».

آیت الله شیخ عبدالکریم حائری

«یک روز یکی از بزرگان، عبای ظریف و پرقیمتی را به رسم یادبود و

هدیه برای یکی از فرزندان ایشان فرستاد. حاج شیخ به فرزند خود

گفت: پسرم! این عبا برای تو زیاد است؛ برای اینکه بعضی از طلاب،

اصلاً عبا ندارند. به همین دلیل، آن را فروخت و با پول آن چند دست

عبای متوسط خرید. یکی را به فرزند خود و بقیه را به طلاب مستحق

داد. گفتنی است هنگامی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم درگذشت،

قیمت همه اثاثیه اش به 1500 تومان نمی رسید».

آیت الله العظمی مرعشی نجفی

در بیان زندگی ساده و فقیرانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی چنین

نقل کرده اند که: «بارها در نجف اشرف برای خرید کتاب، لباس های

خود را گرو می گذاشت یا می فروخت. از جمله وقتی که قصد داشت

کتاب ریاض العلماء را خریداری کند، مجبور شد لباس ها و ساعت خود

را بفروشد و ماه ها نماز و روزه استیجاری می گرفت تا بتواند از اجرت

آن، کتاب مورد نظرش را بخرد».

حزب اللهی تر از امیر المومنین ( علیه السلام ) ؟ ؟؟؟!!!!!

من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم.


تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی خوشگل

است.
تادر را باز کردم، اوه… چه شکلی! داخل اتاق رئیس رفتم


گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟


گفت نه!


گفتم: چطور با با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم

بسته است؟!


گفت: آخه ما حزب اللهی هستیم. گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به

خودت خاطرت جمع است.


حضرت امیر(ع) به زن های جوان سلام نمی کرد. گفتند: یا علی،

رسولخدا(ص) سلام می کند تو چرا سلام نمی کنی؟!


گفت: رسول خدا(ص) سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان

هستم.می ترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من

بدهد؛ دل علی بلرزد.


دل علی می لرزد، تو خاطرت جمع است؟!!!!


بعضی ها خودشان را از امیرالمؤمنین(ع) حزب اللهی تر می دانند…


نقل از : حاج آقا قرائتی

 

 

 

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفأل دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد…

شعر از : برقعی

کرسی آزاد اندیشی با موضوع " آسیبهای اجتماعی کاهش جمعیت "

 

 

                                               بسمه تعالی

برگزاری کرسی آزاد اندیشی با موضوع ” آسیبهای اجتماعی کاهش جمعیت ” در مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا… علیها ) شهرستان جویبار

به همت معاونت پژوهش مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا… علیها )شهرستان جویبار  کرسی آزاد اندیشی با موضوع ” آسیبهای اجتماعی کاهش جمعیت ” در مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا…. علیها ) با حضور سرکار خانم رکنی استاد حوزه و عضو کارگروه افزایش جمعیت در استان برگزار گردید .

در این نشست خانم رکنی با اشاره به آیه صریح قرآن که خداوند در سوره اسراء آیه 31می فرماید : “  فرزندان خود را از ترس فقر نکشید ” ، بیان داشت :

” در دوران جاهلیت مسلمانان فرزندان خود را از ترس فقر و ناداری از بین می بردند که خداوند آنها را از این کار نهی فرمود ولی امروزه مردم از ترس ” تجملاتی زندگی نکردن ” فرزند خود را می کشند . ”

وی د رادامه صحبتهایشان با بیان این مطلب که طبق آمار به دست آمده ایران چندین برابر میانگین جهانی در تمام زمینه ها : آب ، برق ، خوراک ، پوشاک ، کالا و …. مصرف دارد گفت : ” اینکه امروزه خانواده ها از فرزند آوری گریزان هستند دلیلش این است که با آمدن فرزندان بیشتر نتوانند د رآسایش و رفاه بیشتری زندگی کنند ، در حالی که آسایش همیشه با آرامش همراه نیست “.

ایشان با اشاره به چالشهای ازدیاد جمعیت آن را به سه بخش فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی امنیتی تقسیم کرده و هرکدام از چالشها را به طلاب و منتقدین به بحث و تبادل نظر گذاشتند .

یکی از چالشها یی که بیشتر در محور آن بحث گردید چالش فرهنگی بود که طبق مباحث ارائه شده توسط خانم رکنی و صحبتهای منتقدین چالش فرهنگی به ویزه در عرصه رسانه ها و فضا های مجازی بیشتر ین آفت و آسیبهای اجتماعی را بر جای می گذارد که یکی از ساده ترین موارد آن ساخت بازیهای فردی و گروهی ، نرم افزارهای ویژه کودکان و… که مخرب افکار و عقائد فرزندان است  چون کودکان در محیط  خانه به دلیل نداشتن همبازی سراغ برنامه های تلویزیونی می روند واز شخصیتهای خیالی آن الگو می گیرند. در ادامه خانم رکنی مصادیقی ازآفتهای کاهش  جمعیت را بر شمرد که مهمترین آن از بین مکمل های خانواده(عمو ،خاله،دایی)در  چند سال آینده، به هم خوردن سیستم عاطفی خانواده ها ،کاهش نیروی جوان و در نتیجه عدم تولید فکر و کار ،تهدید کاهش مذهب شیعه در ایران….. می باشد.

 

 

 

 

هفت حدیث نورانی

 

 

هفت حدیث نورانی  از امام هفتم ، امام موسی بن

جعفر ( علیه السلام )


1- «ما قُسِّمَ بَیْنَ الْعِبادِ افْضَلُ مِنَ الْعَقْلِ، نَوْمُ الْعاقِلِ افْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجاهِلِ.

چیزى برتر از عقل، بین بندگان توزیع نشده است، حتی خواب عاقل -

هوشمند - هم  از شب زنده‌دارى جاهل بى‌خرد بهتر است»


2- «اَلْمَغْبُونُ مَنْ غَبِنَ عُمْرَهُ ساعَةً.

خسارت دیده و ورشكسته كسى است كه عُمْر خود را هر چند به

مقدار یك ساعت هم كه باشد بیهوده تلف كرده باشد.»

 

3-«التَّواضُعُ انْ تُعْطِیَ النّاسَ ما تُحِبُّ انْ تُعْطاهُ.

تواضع و فروتنى آن است كه آن چه دوست دارى دیگران درباره تو انجام

دهند، تو هم همان را درباره دیگران انجام دهى»


4- إنَّ لُقمانَ عليه السلام قالَ لاِبنِهِ : «تَواضَع لِلحَقِّ تَكُن أعقَلَ النّاسِ ،

وإنَّ الكَيِّسَ لَدَى الحَقِّ يَسيرٌ .

لقمان به پسرش گفت: «در برابر حق، فروتن باش تا عاقل‌ترينِ مردم باشى . زيرك و با هوش، در برابر حق، آرام است»


5-«كَما لا يَقومُ الْجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الحَيَّةِ فَكَذلِكَ لا يَقومُ الدّينُ اِلاّ

بِالنِّيَّةِالصّادِقَةِ وَ لا تَثْبُتُ النِّيَّةُ الصّادِقَهُ اِلاّ بِالْعَقْلِ؛

همان گونه كه قوام جسم، تنها به جانِ زنده است، قوام ديندارى هم

تنها به نيّت پاك است و نيّت پاك، جز با عقل حاصل نمى‌شود.»


6-«لَو كانَ فِيكُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا

 اگر به تعداد اهل بدر [مؤمن كامل] در ميان شما بود ، قائم ما قيام

مى‌كرد»


7- «إيّاكَ أن تَمنَعَ في طاعَةِ اللّه ِ فَتُنفِقُ مِثلَيهِ في مَعصِيَةِ اللّه

 مبادا از خرج كردن در راه طاعت خدا خوددارى

كنى، و آن گاه دو برابرش را در معصيت خدا خرج كنى».

 

حضور 16 نفر از مبلغین مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا... علیها ) شهرستان جویبار در مراسم اعتکاف

 

 

” حضور 16 نفر از مبلغین خواهر از مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا… علیها )   شهرستان جویبار در برنامه های معنوی اعتکاف ” .

همزمان با فرا رسیدن ایام البیض در ماه مبارک رجب و برگزاری مراسم پر فیض اعتکاف در سراسر کشور ، ستاد اعتکاف شهرستان جویبار نیز با همکاری مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا… علیها ) این شهرستان اقدام به برپایی مراسم معنوی اعتکاف نمودند . که در این مراسم عبادی پر فیض 200 نفر از خواهران مشتاق به این سنت مقدس اسلامی حضور یافتند .

خانم میرزایی مدیر مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا.. علیها ) با اشاره به ارزش معنوی اعتکاف آن را از سنتهای مقدس دین مبین اسلام بر شمرد و گفت : ” با وجود دغدغه های فراوان در دنیای کنونی ، اعتکاف بهترین فرصت است که انسان کمی از خستگی روحی خود بکاهد و سه شبانه روز با حضور در خانه خدا روح و جان خود را جلا دهد ” .

 خانم میرزایی در ادامه سخنانشان به هدف اصلی حوزه های علمیه که همان تبلیغ دین و شریعت اسلامی است اشاره کرده و بیان داشت : ” یکی از وظایف مهم مبلغین دین اصلاح برداشتهای مردم از اموزه های دین مبین اسلام است که اعتکاف بهترین بستر برای نیل به این مقصود می باشد “.

ایشان با تاکید بر این مساله که دلهای معتکفین دراین ایام به خاطر ارتباط دائمی با خداوند آمادگی لازم را برای پذیرش حقائق دارند افزود : ” مبلغین با حضور در فضای مساجد و ارتباط صمیمی با معتکفین می توانند با مشاهده و مطالعه دقیق در اجرای دستورات دینی ضعفهای احتمالی را شناسایی نموده و با تبلیغ صحیح و با ملاحضه روحیه افراد تذکرات لازم به آنها داده شود تا رفتار دینی افراد اصلاح شود ” .

وی با اشاره به حضور 16  نفر ازخواهران مبلغه از مدرسه علمیه الزهرا(  سلام ا… علیها ) شهرستان جویبار د ردو مسجد سطح شهر گفت : ” این مبلغین قبل از شروع اعتکاف با تهیه بسته های فرهنگی شامل : احکام شرعی اعتکاف ، بروشور ،کارت ختم صلوات و ختم قران کریم و…. و نیز فضا سازی مناسب از مسجد  ( نصب بنر با موضوعات اعتکاف ، نصب تابلوی فرهنگی جهت نمایش تصاویر علما با نکات اخلاقی از ایشان ، مطالب آموزنده تصویری و نیز فضا سازی درب ورودی مسجد جهت استقبال از معتکفین د رحین ورود به مسجد . )

البته برنامه های اجرایی در زمینه تبلیغ دینی به این صورت بود که با توجه به نوع توانایی و استعدادهای هر یک از  مبلغین به 5 گروه تبلیغی تقسیم شدند که شامل : 1- بخش پاسخگویی به مسائل شرعی  2- آموزش  وضو ، صحت قرائت نماز و قرآ ن 3- پاسخگویی به شبهات دینی 4-  مشاوره ( مهارتهای زندگی ) 5- سخنرانی های جمعی با موضوعات اخلاقی .

هر کدام از مبلغین با تشکیل حلقه های معرفتی و با توجه به سن مخاطبین و نیازها و خواسته هایشان در جمعشان حضور یافته و آموزش آنان پرداختند “.

خانم میرزایی درپایان با تاکید بر این مساله که مبلغین با بالا بردن توان علمی- تبلیغی خود باید بهترین و صحیح ترین شیوهه ای تبلیغی را آموخته تا بتوانند با مخاطبین به خصوص نسل جوان ارتباط برقرار کنند گفت : ” مناسب ترین راه برقرای ارتباط با جوانان شیوه غیر مستقیم آن است که باید با رافت اسلامی که بر گرفته از قرآن و سنت پیامبر اسلام ( صلی ا… علیه و آله ) است توام باشد تا اثرات مفیدی را به همراه داشته باشد “.

 

 

همه ما 4 زن داریم ...........


روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت.

زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با خریدن جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه خوشحال می‌کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می‌داد.‌‌

زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می‌کرد. اگرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او تنهایش بگذارد.

واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست داشت. او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب همسرش بود. مرد در هر مشکلی به او پناه می‌برد و او نیز به تاجر کمک می‌کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید.

اما زن اول مرد، زنی بسیار وفادار و توانا بود که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش….


در زندگی بود که اصلا مورد توجه مرد نبود. با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می‌کرد و تقریبا هیچ توجهی به او نداشت.

روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: ‌"من اکنون 4 زن دارم، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را نخواهم داشت و تنها و بیچاره خواهم شد"! بنابراین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهایی‌اش فکری بکند.

اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت:"من تورا بیشتر از همه دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می‌شوی تا تنها نمانم؟"زن به سرعت گفت : ” هرگز” و مرد را رها کرد.

ناچار با قلبی که به شدت شکسته بود نزد زن سوم رفت و گفت:‌"من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟"زن گفت: ” البته که نه! زندگی در اینجا بسیار خوب است. تازه من بعد از تو می‌خواهم دوباره ازدواج کنم ” قلب مرد یخ کرد.

مرد تاجر به زن دوم رو آورد و گفت:"تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید تو از همیشه بیشتر می‌توانی در مرگ همراه من باشی؟ “زن گفت :” این بار با دفعات دیگر فرق دارد . من نهایتا می‌توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ،…متاسفم"! گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد.

در همین حین صدایی او را به خود آورد:"من با تو می‌مانم ، هرجا که بروی"، تاجر نگاهش کرد، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود ، انگار سوءتغذیه، بیمارش کرده باشد. غم سراسر وجودش را تیره و ناخوش کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت:” باید آن روزهایی که می‌توانستم به تو توجه می‌کردم و مراقبت بودم …”

در حقیقت همه ما چهار زن داریم! ا

الف: زن چهارم بدن ماست که مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنیم وقت مرگ، اول از همه او ما را ترک می‌کند.

ب: زن سوم دارایی‌های ماست. هر چقدر هم برایمان عزیز باشند وقتی بمیریم به دست دیگران خواهد افتاد.

ج : زن دوم که خانواده و دوستان ما هستند. هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند ، وقت مردن نهایتا تا سر مزارمان کنارمان خواهند ماند.
د: زن اول که روح ماست. غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می‌کنیم.او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و درمانده رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه ما باشد، اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است

فاطمیه

من علی ام که خدا قبله نما ساخت مرا

جز خدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا

من که یکباره در از قلعه خیبر کندم

داغ زهرا به خدا از نفس انداخت مرا .

 

ایام شهادت دردانه هستی ، دخت نبوت ، همسر ولایت ،  مادر امامت

بانوی دو عالم حضرت زهرا ( سلام ا…. علیها ) تسلیت و تعزیت باد.

 

التماس دعای فراوان در این شبها و روزها .

ببخش اگر گاهی .......

ویژه ولادت حضرت زینب (ذ سلام ا..... علیها )

 

زن مگو مرد آفرین روزگار

زن مگو ، بنت الجلال اخت الرضا

زن مگو ، عرش خدا را قائمه

یک محمد یک علی یک فاطمه

احترام آیت ا.. مرعشی به پدر شان

زمانی که در نجف بودیم، یک روز مادرم گفتند: «پدرت را صدا بزن تا تشریف

بیاورد برای نهار.» حقیر رفتم طبقه فوقانی؛ پدرم در حال مطالعه خوابش برده

بود.

ماندم چه کنم، خدایا امر مادرم را اطاعت کنم؟ از طرفی می‌ترسیدم با بیدار

کردن ایشان، باعث رنجش خاطر مبارکشان شوم.

خم شدم و لب‌هایم را کف پاهای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا

اینکه[پدرم] به خاطر قلقلک پا بیدار شد و دید من هستم. پدرم، سیدمحمود

مرعشی، وقتی این علاقه و ادب و احترام را از من دید، فرمود: شهاب‌الدین

تو هستی؟! عرض کردم: بله آقا.

دستش را به‌سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «پسرم، خدا عزتت را بالا ببرد و

تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد». آیت‌الله شهاب الدین

مرعشی نجفی می‌فرمود: هرچه دارم از برکت دعای پدرم است.

تبریک به صاحب الزمان( عج ا... )

 

 

ای آخرین ذخیره هستی  ! ولادت با سعادت پدر بزرگوارتان بر شما

تبریک و تهنیت باد .عیدی ولادتشان نگاه بنده نواز شما باشد .

 

یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن

عالم زدست رفت پای در رکاب کن .

مراقب باشید

قصه جمعه ها ......

 

تبریک به صاحب الزمان

 

امشب سخن از جان جهان باید گفت

توصیف رسول انس و جان باید گفت

در شام ولادت دو قطب عالم

تبریک به صاحب الزمان باید گفت

کاش ما هم عملکردمان را می سنجیدیم

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر

روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن

شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.

پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط

خانه تان را به من بسپارید؟»

زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»

پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می دهید انجام

خواهم داد.»

زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی

خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در جمعه زیباترین چمن

را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.

پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که

به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر…، از رفتارت

خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به

تو بدهم.»

پسر جوان جواب داد: ” نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم.

من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.”

 

کاش ما هم عملکردمان را می سنجیدیم .

دل در خیال این و آن .....

 

 

من بنویسم یا تو ؟


موقع نمازم که میشد فرشته چپ و راستم


عزا می گرفتند که چه کنند :


” ایاک نعبد “ را جزء حرفهای


خوبم بنویسند یا جزء دروغهایم ……

خورشید باش

 

مناجات شهید چمران

 

خوبی آدمها

 

گناه نکن

چقدر کم تاب و بی حوصله ای ؟ ؟ ؟!!!!

بر من ببخش شتابم را

روزی به عشق دیدار تو راه بیابان را در پیش گرفتم

و آنقدر رفتم که تشنگی توانم را برید.

آخر الامر زیر سقف بلند آسمان نشستم و رو به آسمان خورشید را گفتم :

“  او کجاست ؟  ”


صبورانه گفت: ” چقدر کم تاب و بی حوصله ای ! ”


من سالهاست به عشق آمدن او بی تابم …


شرمنده ام  آقا !


بر من ببخشید شتابم را .


” بیا به داد دل خاک خورده مان توبرس تمام


مردم این شهر بی تو می میرنند . “   

ای منتظر غمگین مباش ............

 

 


ای منتظر غمگین مباش قدری  تحمل بیشتر


گردی به پا شد در افق گویی سواری می رسد .……..

سوار سبز پوش من.....

 

اگر چه زود، می آید  ، اگر چه دیر ، می آید            سوار سبز پوش من به هر تقدیر می اید

همان خورشید موعودی که در روز طلوع او             حدیث صبح صادق می شود تفسیر می آید

زمین آبی تر ازاین آسمانها می شود وقتی             که  آن آیینه سبز ” خدا تصویر ” می آید

در اعماق نگاهش می توان خشمی مقدس دید      دلش لبریز از درد است و با شمشیر می آید

چنان با ضربه های حیدری اعجاز خواهد کرد               که از دیوار هم گلنغمه تکبیر می آید

دقیقا راس آن ساعت که در ذهن خدا ثبت است        نه قدری زودتر از آن ، نه با تاخیر می آید .

شیعه یعنی ............

 

 

شیعه یعنی شوق ، یعنی انتظار


صاحب آیینه تا صبح بهار …………………………..

آقا مرا ببخش ........

یا صاحب الزمان ( عج ا… ) آقا !


من از شما  مزد خدمتم را نخواسته ام


تنها مرا به خاطر کم کاری ام ببخش .

تسلیت به امام زمان ( عج ا.... )

 

مولایم ! شهادت غریبانه و مظلومانه پدرتان حضرت امام حسن عسگری ( علیه السلام ) بر قلب داغدارتان تسلیت باد .

تسلیت به امام زمان ( عج ا.... )

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن (ع)


جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن (ع)


امام عسکری (ع) مسموم شد از زهر بیداد و ستم


کز غمش سوزد دل اهل ولا یابن الحسن (ع)


شهادت امام حسن عسکری (ع) تسلیت باد.


چقدر خدا پیش تو اعتبار داره ؟؟؟!!!!!



گفت: با این درآمدت زندگیت می چرخه؟

گفتم: خدا رو شکر ،کم وبیش می سازیم.خدا خودش می رسونه .

گفت : حالا ما دیگه غریبه شدیم؟! لو نمیدی ؟

گفتم: نه یه خورده قناعت می کنم. گاهی اوقات هم کار دیگه  ای جور بشه،

انجام میدم ،خدا بزرگه .نمی ذاره دست خالی بمونم.

گفت: نه. راستشو بگو.

گفتم: هر وقت کم آوردم ،یه جوری حل شده.خدا رزاقه، می رسونه .

گفت: ای بابا ، ما نامحرم نیستیم. راستشو بگو دیگه .

گفتم: حقیقتش یه یهودی توی بازار هست. هر ماه یه مقدار پول برام میاره ،

کمک خرجم باشه .

گفت: آهان. ناقلا ،دیدی گفتم. حالا شد یه چیزی.حالا فهمیدم چطور سر می کنی .

گفتم: مرد حسابی، سه بار گفتم خدا می رسونه باور نکردی

. یک بار گفتم یه یهودی می رسونه ،باور کردی ؟!

!!یعنی خدا به اندازه یه یهودی پیش تو اعتبار نداره؟

سرّ سختیهای زندگی



شهسواری‎ ‎به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند

برویم.میخواهم ثابت کنم که‎ ‎اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، ‏وهیچ کاری

برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی‎ ‎کند‎.

دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم‎ .

وقتی به قله‎ ‎رسیدند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند:

“سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید‎ ‎وآنها را پایین ببرید‎.”

شهسوار اولی گفت:می بینی؟ بعداز چنین صعودی، از ما می خواهد‎ ‎که بار

سنگین تری را حمل کنیم. محال است که اطاعت کنم‎ !

دیگری به دستور عمل کرد‎. ‎وقتی به دامنه کوه رسید،هنگام طلوع بود و انوار

خورشید، سنگهایی را که شهسوار مومن‎ ‎با خود آورده ‏بود،روشن کرد. آنها

خالص ترین الماس ها بودند‎…

مرشد می گوید‎: ‎تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند‎.‎

نامه دختر شهید علمدار

شهید سید مجتبی علمدار 11 دی 1345 دیده به جهان گشود، 11دی

1364زخم عشق و جانبازی به تن نشاند، دی ماه 1370 لباس دامادی به تن

کرد، دی ماه 1371 با تولد سیده زهرا، پدر شد، و 11دی 1375 به قافله

همرزمان شهیدش پیوست.

متن زیر نامه تنها دختر وی است که با پدر شهیدش نجوا کرده است.با هم

نامه را بخوانیم و گریه…..

بابا مجتبی سلام

امیدوارم حالت خوب باشد. حال من خوب است، خوب خوب. یادش بخیر! آن روزها که مهد کودک بودم و موقع ظهر به دنبالم می آمدی، همیشه خبر آمدنت را خانم مربی‌ام به من می‌رساند:

«سیده زهرا علمدار! بیا بابات آمده دنبالت!»

و تو در کنار راه‌پله مهد کودک می‌نشستی و لحظه‌ای بعد من در آغوشت بودم. اول مقنعه سفیدم را به تو می‌دادم و با حوصله‌ای به‌یادماندنی آن را بر سرم می‌گذاشتی و بعد بند کفش‌هایم را می‌بستی و در آخر، دست در دستان هم به‌سوی خانه می‌آمدیم.

راستی بابا چقدر خوب است نامه نوشتن برایت و بعد از آن با صدای بلند روبه‌روی عکس تو ایستادن و خواندن؛ انگار آدم سبک می‌شود.

بابای عزیز! تو همه چیز مرا با خود برده ای،حتی حس ناب گریستن را. بی گمان چیزی درآن سوی افق دیده ای که این گونه خویشتن را به شط جاودانه ی آسمان انداختی، با من بگو چه شنیده ای و چگونه به راز عباس بی دست پی برده ای؟

ای پدر عزیز! ای پاره دل من، یاد خاطره ی تو را جیره بندی کرده ام که مبادا تمام شوی….. باور کن هر کجا که می روم تمام دل تنگی های تورا با خود می برم و در برابر افق خاطرات تو می نشینم و در حضور پنجره ی باز نگاهت برای تنهایی خود دست های اشک آلودم را تکان می دهم. مگر شهیدان با تو چه گفته بودند که چشمانت را از ما دریغ کردی؟ داغ تنهایی کدام اندوه، تاب ماندن را از تو گرفت و پی به چه رازی برده بودی که گام هایت تو را تا خاک ریزها برد؟ تو با بال کدام فرشته به پرواز در آمدی؟ ای منتهای دل تنگی من! ای کاش راز سکوت تو را می فهمیدم ای نوحه خوان حضرت عشق! ای نور چشم من ای پدر عزیز.!

سیده زهرا علمدار ـ فرزند شهید حاج سید مجتبی علمدار

می توان دریا بود .............

کودکی که لنگه کفشش را دریا گرفته بود روی ساحل نوشت:

” دریا دزد کفش های من ”

مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ماسه ها نوشت:

” دریا سخاوتمند ترین سفره ی هستی ”

موج آمد و جملات را با خود شست تنها برای من این پیام را گذاشت که :

برداشت های دیگران در مورد خودت را در وسعت خویش حل کن تا دریا

باشی….

درد دل با خدا ...............

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد .......

جـمــعــه هـا طـبــع مـن احــساس تــغـزل دارد

نــاخــودآگـاه بــه سمـت تـــو تـمایـل دارد

بی تو چنــدیـــست که در کار زمــیـن حــیرانم

مانـده ام بی تـو چرا باغـچه ام گـل دارد

شایـد ایـن باغــچه ده قـرن به اســتقبــالت

فــرش گسـتـرده و در دســت گلایــل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

مــاه مخــفـی شــدنـش نـیــز تـعــادل دارد

کودکی فـال فروش است و به عشــقـت هـر روز

می خـــرم از پــسرک هـر چه تـفــال دارد

یــازده پـله زمــین رفـت بــه سـمــت مــلکوت

یــک قـدم مانــده زمـیـن شــوق تکامـل دارد

هـیــچ سـنگی نـشـــود سـنگ صـبورت، تـنـــها

تکیـــه بــر کــعـبــه بــزن، کـعــبه تــحـمــل دارد…

( شــــاعـــر ســیـدحــمیــدرضــابـرقـعی)

آقا ببخش مرا .....

وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود

قلبم به چشم بر هم زدنی سنگ می شود

آقا ببخش که سرم گرم زندگیست

کمتر دلم برای شما تنگ می شود .


اللهم عجل لولیک الفرج

داستان تواضع

علامه محمد تقی جعفری انسان بسیار متواضع و خوش برخوردی بودند، قرار

بود روزنامه اطلاعات مناظرات علامه جعفری(ره) را با برتراند راسل چاپ کند به

همین خاطر از علامه درخواست عکس کرده بودند. خود ایشان عکس خویش را

برداشته و وارد دفتر روزنامه اطلاعات شد. طبق شرایط حاکم بر آن روز ایشان

را تحویل نگرفته بودند. ایشان وارد دفتر مسئول روزنامه می شوند، مسئول

مربوطه در حال صحبت کردن با شخص دیگری بوده و با حالت بی اعتنایی به

علامه(ره) خطاب به ایشان می‌گوید: بنشین تا سخنم تمام شود. بعد از

مدتی رو به علامه کرده و می‌گوید: چکار دارید؟ می‌گوید: عکسهای محمد

تقی جعفری را آورده‌ام. سپس عکس‌ها را تحویل می‌دهند و بر می‌خیزند تا

خارج شوند؛ آن مسئول وقتی نگاهی به عکس‌ها می‌اندازد ایشان را

می‌شناسد فورا برخواسته، ایشان را تحویل گرفته و عذرخواهی می‌کند.

براستی با مطالعه سیره ایشان می‌توان فهمید علامه جعفری(ره) شخصیتی

بودند که تواضع در سرتاسر زندگی ایشان موج می‌زند.

چرا تعطیل کنیم ؟

علامه حسن زاده با ذكر خاطره ای از استاد خود مرحوم علامه شعرانی –

رحمه الله - و درباره اهتمام ایشان در ترغیب طلاب به علم آموزی می

فرمایند:« خدمت ایشان كه بودم، در سال دو روز تعطیلى داشتیم، یكى روز

عاشورا و دیگر روز شهادت حضرت امام مجتبى – علیه السلام -  و بقیه

روزها را درس می خواندیم. ایشان سپس مى گویند: یكى از خاطرات

خوشى كه از محضر شریف ایشان دارم ، این است كه یك زمستان كه برف

خیلى سنگین آمده بود، من از حجره مدرسه مروى بیرون آمدم، برف را نگاه

كردم، مردد بودم كه به كلاس  درس بروم یا نروم. اگر نمى رفتم، دلیل بر

تنبلى من و عدم عشق و شوق من بود، به هر حال تصمیم گرفتم بروم،

رفتم تا درِ خانه ایشان در سه راه سیروس، خواستم در بزنم با آن برف

سنگین كه آمده بود خجالت كشیدم. مدتى ایستادم كه كسى بیرون بیاید،

اما كسى بیرون نیامد. دیدم وقت درس هم مى گذرد، در هر صورت در زدم،

آقا زاده ایشان در را باز كرد. وارد شدم، سلام كردم و به محض نشستن،

عذرخواهى كردم گفتم : آقا در این برف مزاحم شدم، مى خواستم نیایم.

گفتند: چرا؟ گفتم: در این برف نمى خواستم مزاحم شوم.

گفتند: مگر شما كه از مدرسه مروى تا اینجا مى آمدید، گداها در سر راهها

ننشسته بودند و گدائى نمى كردند؟ گفتم : چرا، گفتند: امروز آنها بودند یا

نبودند؟ گفتم: چرا بودند، امروز روز كسب و كار آنهاست، گفتند: خوب آنها كه

تعطیل نكردند، ما چرا تعطیل كنیم ؟»

اگر طلبه بشوی ....

آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی درباره طلبه شدن خود گفته است: یادم می‌آید

وقتی تازه طلبه شده بودم موهای سرم را كوتاه كرده بودم و محاسنم را

گذاشته بودم. وقتی كه به خانه رفتم، دائی من، لب و لوچه‌اش را آویزان كرد

و با اشاره به من گفت این چه قیافه‌ای است كه برای خودت درست

كرده‌ای؟ و پدرم به من گفت: من ندارم خرج تو را بدهم و حتی دیگران

می‌گفتند از خر شیطان بیا پایین و طلبگی را رها كن و چون دوست داشتم

طلبگی را، لذا رها نكردم و روی همین اصل بود كه پدرم مدتی با من قهر

كرد. ولی این موارد ذره‌ای در من اثر نكرد و استقامت می‌كردم.

مهم این است كه استقامت داشته باشی اگر استقامت كنی ملائكه هم بر

تو نازل می‌شوند:

“ان‌الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكه ان لاتخافوا و لاتحزنوا.”

بعضی اصلا نمی‌گذارند فرزندشان طلبه شود. آیه‌الله حاج شیخ محمد تقی

بروجردی وقتی كه پدرشان فوت كرد او را در خواب دیدند، پدرشان گفت: ” ما

هنوز در این عالم گرفتاریم زیرا در اوائل طلبگی تو نمی‌گذاشتم به حوزه بروی

و سخت می‌گرفتیم. ” و این در حالی بود كه ایشان مجتهد شده بود. چرا

بعضی پدر و مادرها این طورند. نقل می‌كنند كه اهل علمی، به فرزندش

گفته بود اگر طلبه شوی تو را عاق می‌كنم. اینها جواب خدا و پیغمبر را چه

می‌دهند این وقایع و روایت‌ها را برای این پدر و مادرها بگوئید تا قدری بیدار

شوند و شما به خاطر این سخت‌گیری‌ها و توهین‌ها هیچ ناراحت نباشید و

بدانید كه برترین اعمال سخت‌ترین آنهاست.



دلنوشته از یه سرباز آقا ............


از طلاب پایه 4 حوزه هست . مثل همیشه وارد اتاق فرهنگی شد و مثل همیشه به حالتی مخصوص خودش سلام کرد و دیدم یه برگه روی میزم گذاشت و طبق معمول با شوخ طبعی مخصوص خودش گفت : ” این هم شعری از دیوان حسینی …. ” خنده ای و… با کنجکاوی یه کم خوندم فهمیدم دلنوشته هست. زیر دلنوشته با رنگ قرمز نوشت : ” سیده فاطمه حسینی ” .  داشت از اتاق می رفت بیرون که پرسیدم : خودت نوشتی ؟ … دیگه رفته بود .من باصدای بلند گفتم : ” میخوام بزنم وبلاگ حوزه ” ، فکر کنم چیزی نگفت ….
تا اخرش که خوندم تصمیم گرفتم حتما بزنم وبلاگ . بالاخره یه درد دل از سرباز امام زمان ( عج ا… ) و ….


” خورشید من بر آی “


آقای انتظار خوش آدینه ها سلام
معشوقه عشق باد و باران سلام
ای رنگ و بو گرفته عالم ز نام تو
آ قا و سرور و مولایم سلام
آقا ببخش که دم به دم مزاحم می شوم
زیرا شما باز می کنی در به روی هر غلام
شاید هر از گاهی جاده طوفانی قلبم
یاد آرامش لبخند گرمتان باشد
بیشتر از برق نگاه سبزتان آقا
چشم دلم ، به دور و برم باشد
قلبم هنوز هم مثل گذشته تلاطم دارد
آقای امواج دلهای شکسته سلام
امروز هم از صبح منتظرتان بودم
تا از در بیایی و گویمت ” هذا خیر الانام “
آخرمگر آقا می شود بی حضورت سر بازی کرد ؟
سربازی بی سلاح و فرمانده و میدان…. ؟
اصلا راستش می دانی آقاجان !!!!
ما فقط  با فرمانده مان می رویم میدان …..
راستی آقا قبلا گفته بودم ؟؟؟
این روزها میدان شلوغ است
میدان نفس ، ریا، بغض ، حسد ، کینه ، آبرو فرو ختنها
این چند روز که پیدا نبودم
در گیر و دار خرید هوی و فروش دین بودم
که مبادا در این گرانی ها
نان جوهامان تبدیل به آجر بشود
که مبادا سیاهی ها ، سیاه تر ز رنگ چادر بشود
و شما از من و ما دلخون گردی
و از سیل غم ، رود جیحون گردی
و نکند آقا ! شکایت کنی از ما نزدش
و ما شرمنده آن مادر دلخون گردیم
گرچه ، اقا ! مگر ما را  با خجالت نسبتی ست ؟؟؟ !!!
که بخواهیم از این راه افسانه و افسون گردیم ؟؟؟ !!!
حال….. عیبی نکند مولایم
ما هنوز م پا به رکاب ایستادیم
تا نگاهی به رخ غرق گنه مان اندازی
بگذریم آقا جان …………
من که جز بردن آبرو و دوری مردم ز شما
عملی نتوانستم
اما فرمانده و مولایم ، خوب نموده است سربازی
آقا بیا که کمرش شکست از من و امثال من
عمّار بصیر و خسته دل و جانتان  …
“  سیّد علی…… “
آقا بیا تا حداقل یکبار
ببینیم عمق لبخندش
آقا اگر بیایی ….. اگر بیایی… اگر بیایی…
قول می دهم
که مواظب پیر غلامتان باشم
که نکند قدّ  رعنایش ، اشک ولبخندش
به زور عصا مال ما باشد
آقا شما هم دعا کن که زود برگردی …..
زود بر گرد و بدان اینجا ، کمیل سرباز خوبی خواهد شد
سر راه قدم هاتان آقا!
قربان خوبی خواهد شد .





لطفت زیاد ، آقا .............!


من بارها فتاده، تو دستم گرفته اي

لطفت زياد ديدم و كم ميبرم ز ياد

پايم اگر به كويي و دستم به سوی كس

پايم بريده مانَد و دستم شكسته باد

گفتم به دل كه بَهر گدايي كجا روم؟

گفتا برو به طوس بگو يا ابالجواد

(حاج علي انساني)


ویژه شهادت امام رضا( علیه السلام )

 

 

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ( علیه السلام ) یا شاه خراسان.

سفارش پیامبر ( صلی ا... علیه و آله ) در اطاعت از شوهر


مردى از انصار قصد مسافرت داشت . به همسرش گفت : تا من ازمسافرت بر نگشته ام تو نبايد از خانه بيرون بروى .
پس از مسافرت شوهر، زن شنيد پدرش بيمار است .
كسى را نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرستاد و پيغام داد كه شوهرم مسافرت رفته و به من گفته است تا برنگشته ، از منزل خارج نشوم . اكنون شنيده ام پدرم سخت بيمار است ، اجازه فرماييد من به عيادتش ‍ بروم .
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود:
در خانه ات بنشين و از شوهرت اطاعت كن !
چند روزى گذشت . زن شنيد كه مرض پدرش شدت يافته . بار دوم خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله پيغامى فرستاد كه يا رسول الله ! اجازه مى فرماييد به عيادت پدر بروم ؟
حضرت فرمود:
- نه ! در خانه ات بنشين و از شوهرت اطاعت نما!
پس از مدتى شنيد پدرش فوت كرد. بار سوم كسى را فرستاد و پيغام داد كه پدرم از دنيا رفته ، اجازه فرماييد بروم در مراسم عزاداريش شركت كنم ، برايش نماز بخوانم ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله اين دفعه هم اجازه نداد و فرمود:
- در خانه ات بنشين و از همسرت اطاعت كن !
پدرش را دفن كردند. پس از آن پيغمبر صلى الله عليه و آله كسى را به سوى آن زن فرستاد و فرمود:

“به او بگوييد به خاطر اطاعت تو از همسرت ، خداوند گناهان تو و پدرت را بخشيد.”


بحار: ج 22، ص، 145

نماز خالصانه


براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دو شتر بزرگ آوردند. حضرت به اصحاب فرمود:
آيا در ميان شما كسى هست دو ركعت نماز بخواند كه در آن هيچ گونه فكر دنيا به خود راه ندهد، تا يكى از اين دو شتر را به او بدهم .
اين فرمايش را چند بار تكرار فرمود. كسى از اصحاب پاسخ نداد. اميرالمؤ منين عليه السلام به پا خواست و عرض كرد:
يا رسول الله ! من مى توانم آن دو ركعت نماز را بخوانم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
بسيار خوب بجاى آور!
اميرالمؤ منين عليه السلام مشغول نماز شد، هنگامى كه سلام نماز را داد جبرئيل نازل شد، عرض كرد:
خداوند مى فرمايد يكى از شترها را به على بده !
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
شرط من اين بود كه هنگام نماز انديشه اى از امور دنيا را به خود راه ندهد. على در تشهد كه نشسته بود فكر كرد كدام يك از شترها را بگيرد.
جبرئيل گفت :
خداوند مى فرمايد:
هدف على اين بود كدام شتر چاقتر است او را بگيرد، بكشد و به فقرا بدهد، انديشه اش براى خدا بود. نه براى خودش بود و نه براى دنيا.
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر تشكر از على عليه السلام هر دو شتر را به او داد. خداوند نيز در ضمن آيه اى از آن حضرت قدردانى نموده و فرمود:
((ان فى ذالك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع و هو شهيد)) (1)
سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

“هر كس دو ركعت نماز بخواند و در آن انديشه اى از امور دنيا به خود راه ندهد، خداوند از او خشنود شده و گناهانش را مى آمرزد.”


1-  سوره ق آيه 37. حقا در اين موضوع ياد آورى است براى آن كس كه داراى قلب هوشيار است يا گوش دل به كلام خدا سپرده و به حقانيتش توجه كامل دارد.
بحار: ج 36، ص

در غربت کریم اهل بیت ( علیه السلام )


آيا شده بال و پرت آتش بگيرد
هر چيز در دور و برت آتش بگيرد

آيا شده بيمار باشی و نگاهت
از نيش خند همسرت آتش بگيرد

آيا شده يک روز گرم و وقت افطار
آبی بنوشی … جگرت  آتش بگيرد

آيا شده تصويری از مادر ببينی
تا عمر داری پيکرت آتش بگيرد

می گريم از روزی که می بينم برادر
در کوفه موی دخترت آتش بگيرد

می گريم از روزی که می بينم برادر
از هرم خاکستر سرت آتش بگيرد

آه … از خنکهای گلويت بوسه ای ده
تا قبل از اينکه حنجرت آتش بگيرد

آقا بس است ديگر مگو از شعله هايت
ترسم که جان خواهرت آتش بگيرد


سروده یاسر حوتی

صبر و بردباری امام حسن ( علیه السلام )

اهل شام بود. وارد مدينه شد. حضرت مجتبى (ع) را ديد كه بر مركبى سوار است. او چون تحت تأثير تبليغات منفي و شوم بنى اميه قرار گرفته بود، شروع به ناسزا گفتن كرد، او تند تند اسائه ادب مى‏كرد.

امام(ع) چيزى نمى‏گفت. تا وقتى كه مرد شامى آرام شد. حضرت امام مجتبى (ع) كه درد او را مى‏دانست بر او سلام كرد و خنديد و با حلم و بردبارى او را تحمّل نمود و فرمود: يا شيخ گمان مى‏كنم غريب هستى، شايد امر بر تو مشتبه شده است اگر بخواهى گذشت كنيم از تو گذشت مى‏كنيم، اگر از ما چيزى بخواهى به تو مى‏دهيم، اگر راهنمائى بخواهى راهنمائيت مى‏كنيم، اگر از ما مركبى بخواهى براى تو مركب مى‏دهيم، اگر گرسنه باشى، سيرت مى‏گردانيم، اگر عريان باشى لباست مى‏دهيم، اگر محتاج باشى بى‏نيازت مى‏كنيم، و اگر حاجتى داشته باشى آن را بر مى‏آوريم و تا در مدينه هستى اگر در خانه ما ميهمان باشى براى تو بهتر خواهد بود، چون منزل ما وسيع و امكانات ما بسيار و موقعيّت ما گسترده است.

مرد شامى از شنيدن اين سخنان با شرم ساري گفت: گواهى مى‏دهم كه تو خليفه خدا در روى زمين هستى، خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار بدهد، تو و پدرت مبغوض ترين خلق در نزد من بوديد ولى فعلاً محبوب ترين خلق خدا در نزد من هستيد. (2)

سپس آن مرد وسائل خويش به خانه آن حضرت آورد و تا در مدينه بود ميهمان آن حضرت بود و بر محبت اهل بيت (ع) معتقد شد.

2. مناقب آل ابى طالب  /ج 4  /ص 19 /فصل مكارم اخلاق امام حسن (ع). ثمّ قال أَشهدُ انّك خليفةُ اللّه فى ارَضه، اللّهُ اعلم حيث يجعل رسالته كنت أَنت و ابوك ابغضُ خلق اللّهِ الىّ و الان أَنت اَحبّ خلق اللّه الىّ.

ما روزهای جمعه تعطیلیم ................

ما وارثان وحی و تنزیلیم
عاشق ترین مردان این ایلیم
مردم تمام از نسل قابیلند
ما چند تا ، فرزند هابییم
آن دیگران ناز و ادا دارند
ما بی قر و اطوار و قنبیلیم
در بین ما یک عده هم هستند…
این روزها مشغول تعدیلیم
در این دویدنها رسیدن نیست
عمری است ما روی تِرِدمیلیم
آخر کجا می آیی آقا جان؟
بگذار ، ما مشغول تحلیلیم
دنیا به کام قوم دجال است
ما هم که با دجال فامیلیم
درس “پیام نور” تان از دور
خوب است ، ما مشتاق تحصیلیم
آقا ، شما تفسیر قرآنید
البته ما قائل به تاویلیم
نه عالم احکام قرآنیم
نه عامل تورات و انجیلیم
گفتند : شرط راستی ، مستی است
ما هم که ذاتا مست و پاتیلیم
در کل ، زمین مصر است و این مردم
یاران فرعونند و ما نیلیم
اینها اگر کرم اند ، ما ماریم
آنها اگر مورند، ما فیلیم
فیلیم در نطع سخن امّا
وقت عمل طیرا ابابیلیم
در حفظ ما باید به جدّ کوشید
ما نقطه ی حسّاس آشیلیم
“آدم شدن” یک ایده ی نوپاست
ما هم نهادی تازه تشکیلیم
سیصد نفر “آدم” که شوخی نیست
مستلزم تغییر و تبدیلیم
تعجیل ، کلا کار شیطان است
اصلا چرا مشتاق تعجیلیم؟
وقتش که شد ، آن وقت می گوییم:
آقا بیا کم کم که تکمیلیم
وقت عمل هم می رسد امّا
فعلا به فکر حفظ و ترتیلیم
آخر چطوری حرف حق ؟ وقتی
مشغول ذکر و ورد و تهلیلیم
ما با همین حالت که می بینید
مستوجب تشویق و تجلیلیم
صندوق عهد و رای اگر باشد
یاران داوود و سموئیلیم
توی صف عشاقتان از صبح
ما صاحبان ساک و زنبیلیم
بعضی به نامت ، بارشان شد بار
ما تازه فکر بار و بندیلیم
کار غنایم را به ما بسپار
چون خبره در تقسیم و تحویلیم
باد هوا خوردن که ممکن نیست
آخر مگر ماها حواصیلیم؟

***
گفتند :روز جمعه می آیی
ما روزهای جمعه تعطیلیم

” ابوالفضل زرویی “


شانس زندگی

در زمان ها ي گذشته، پادشاهي تخته سنگی را در وسط راه قرار داد و براي اين که عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي کرد.

بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از کنار تخته سنگ گذشتند.

بسياري هم غرولند مي کردند که اين چه شهري است که نظم ندارد.

حاکم اين شهرعجب مرد بي عرضه ايست و …

با وجود اين هيچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمي داشت.

نزديك غروب، يك روستايي که پشتش بار ميوه و سبزيجات بود، نزديك سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناري قرار داد. ناگهان کيسه اي را ديد که زير تخته سنگ قرار داده شده بود، کيسه را باز کرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا کرد.

پادشاه در آن يادداشت نوشته بود:

“هر سد و مانعي مي تواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان

باشد”

قدرت محبت

بانوی خردمندی در کوهستان سفر می کرد که سنگ گران قیمتی را درجوی ابی پیدا کرد.

روز بعد به مسافری رسید که گرسنه بود. بانوی خردمند کیفش را باز کرد تادر غذایش بامسافر شریک شود.

مسافرگرسنه سنگ قیمتی را درکیف بانوی خردمند دید.از آن خوشش امد وازاوخواست که ان سنگ را به او بدهد.

زن خردمند هم بی درنگ سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شدوازاین که شانس به او روی کرده بود از خوشحالی سراز پا نمی شناخت

او می دانست که جواهر به قدری با ارزش است که تا اخر عمر می تواندراحت زندگی کند.

ولی چند روز بعد مرد مسافر به را افتاد تا هر چه زودتربانوی خردمند را پیدا کند بالاخره هنگامی که او رایافت سنگ را پس داد

وگفت خیلی فکر کردم می دانم این سنگ چقدر با ارزش است اما ان را به توپس می دهم با این امید که چیز با ارزشمندتر از ان به من بدهی


اگر میتوانی آن محبتی را به من بده که به تو قدرت داد

این سنگ را به من ببخشی…

برخی اعمال ماه صفر


1-در این ماه، به دادن صدقه اهتمام بیشتری شود
پیامبر اکرم (ص) در باب صدقه دادن می فرمایند : ” لبخند تو بر روی برادرت صدقه است ، امر به معروف و نهی از منکر کردنت صدقه است ، رهنمایی کسی که راه را گم کرده صدقه است و دور کردن سنگ و خا ر و استخوان از راه صدقه است . “

2-برای ایمنی از بلاها، دعای زیر هر روز ده مرتبه خوانده شود:
یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان)
ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگی‏ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‏اش!

3-ـ «سیّد بن طاووس» نقل کرده است: در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره «حمد» و سوره «انّا فتحنا» (فتح) و در رکعت دوم سوره «حمد» و سوره «توحید» قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابى سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه. (ان شاء اللّه به هدف اجابت مى رسد).( اقبال، صفحه 587)

4ـ در روز اربعین (بیستم ماه صفر) زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحبّ است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتى که «شیخ طوسى» از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: به جاى آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانى را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.(2)


دنبال ظهور


تو هستی ! و در میان ِ ما می گردی .



در کوچه و شهر و خانه ها می گردی



از ما اثری نیست، در این شب، ای خوب!



دنبال ظهور نور ما می گردی…

تمام دلخوشی من......

 

دلم به ” مستحبی ” خوش است که جوابش ” واجب ” است



السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه…

واژه انتظار

هر چند کمی فرج تمنا کردیم


آقا ز سر خویش تو را وا کردیم


شرمنده ولی خلاصه تر می گوییم


با واژه انتظار بد تا کردیم .

 

تعلیم دعا برای رفع گرفتاری



مرحوم مجلسی روایت کرده است که ولید بن عبدالملک به صالح بن عبدالله، حاکم مدینه، نوشت که؛ حسن بن الحسن علیه السلام (حسن مثنی) را - که در زندان است - به مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله ببر و پانصد تازیانه بر او بزن. صالح، حسن را به مسجد آورد.
مردم نیز جمع شدند، صالح به منبر رفت و نامه ولید را برای آنها خواند، هنوز مشغول خواندن نامه بود که امام زین العابدین علیه‌السلام وارد مسجد شد، مردم برای او راه باز کردند، حضرت به نزد حسن مثنی رفت و به او فرمود:
پسرعمو! خدا را با دعای کرب (1) بخوان تا گشایشی برایت پیش آورد، عرض کرد: آن دعا کدام است؟ حضرت دعا را به او یاد داد و بیرون رفت.
حسن شروع کرد به خواندن دعا و چند مرتبه آن را خواند، صالح که از خواندن نامه فراغت یافت و از منبر پایین آمد گفت: من این مرد را بی‌گناه می‌بینم، زدن تازیانه را به تاخیر اندازید تا درباره او از امیرالمومنین، ولید،!! کسب تکلیف کنم، سپس نامه‌ای به خلیفه نوشت، ولید در پاسخ این نامه دستور آزادی حسن مثنی را صادر کرد.(2)

حضرت محمد صلی الله علیه و آله
اِذا قَلَّ الدُّعاءُ نَزَلَ البَلاءُ .(3)
آنگاه که دعا (در بین مردم) کاهش یابد بلا نازل می‌شود.

امام سجاد و پیرمرد شامی


وقتی قافله اسیران کربلا به دمشق رسید در کنار کوچه‌ها مردم ایستاده بودند و تماشا می کردند . پیرمردی از شامیان جلو آمد و در مقابل قافله اسیران بایستاد و گفت : “شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امیر المؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد .

امام زین العابدین علیه السلام به آن پیرمردی که در آن سن و سال از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود ، فرمود : “ای شیخ ، آیا قرآن خوانده‌ای ؟” . گفت : آری . فرمود : این آیه را قراءت کرده‌ای :
قل لا أسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی .

گفت : آری . امام علیه السلام فرمود : آن خویشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم . سپس آیه تطهیر را که در حق اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است تلاوت فرمود :
“انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا” .

پیرمرد گفت : این آیه را خوانده‌ام .

امام علیه السلام فرمود: مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است . پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بی خبر مانده‌ام . سپس به امام علیه السلام عرض کرد : اگر توبه کنم آیا توبه‌ام پذیرفته است؟

امام علیه السلام به او اطمینان داد. این پیرمرد را به خاطر همین آگاهی شهید کردند .

حال امام سجاد ( علیه السلام ) در نماز

از امام باقر علیه السلام نقل شده است که امام علی بن الحسین علیه السلام در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند، همانند امیرمومنان علیه السلام که پانصد نخله خرما داشت و در کنار هر کدام از آنها دو رکعت نماز می‌ خواند. امام زین‌العابدین علیه السلام آنگاه که برای نماز می‌ ایستاد رنگ به رنگ می‌ شد و در نماز همانند برده‌ای ذلیل در برابر پادشاهی بزرگ می‌ایستاد، اعضایش از خشیت خدای متعال می‌ لرزید، نمازش همانند نماز کسی بود که آخرین نماز خود را می‌‌ خواند و می‌ داند که دیگر موفق به اقامه نماز نخواهد شد.

روزی در بین نماز، عبا از یکی از شانه‌ هایش افتاد، حضرت اعتنا نکرد تا از نماز فارغ شد. یکی از اصحاب سبب را پرسید، فرمود: وای بر تو! آیا می‌دانی در برابر چه کسی ایستاده بودم؟ از نمازِ هر کس به همان مقدار پذیرفته می‌ شود که قلبش متوجه خدایش باشد، آن مرد عرض کرد: پس ما هلاک شدیم (زیرا نمازمان چنین نیست) !

حضرت فرمود: خداوند کاستی‌ های نماز را با نوافل جبران می‌کند (یعنی اگر می‌ خواهید نمازهاتان ناقص نباشد برای جبران کاستی‌ها، نافله بخوانید.) (1)

الصّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ.(2)
نماز نزدیک کننده هر فرد پرهیزگاری (به خداوند) است.

پی‌نوشت‌ها:
1- بحارالانوار، ج 46، ص 61.2- فروع کافی، ج 3، ص 265.
منبع:
جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی

ویژه شهادت امام سجاد ( علیه السلام )

صحیفه سبز تو، نجوای انوار تابناکی است که تا

بی نهایت، شربت آرام بخش روح عطشناک آدمی

است . دعاهایت را در این فصل سرد، بدرقه جوانی

ام کن.



السلام علیک یا سید الساجدین .

تحکیم خانواده با رویکرد دینی و محوریت زی طلبگی

همزمان با فرا رسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان ، نخستین همایش ” تحکیم خانواده با رویکرد دینی و محوریت زی طلبگی ” با حضور همسران طلاب خواهر در مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا.. علیه ) شهرستان جویبار برگزار گردید .


خانم سیده فاءزه ساداتیان مشاور تربیتی در مباحث خانواده با حضور در جمع همسران طلاب ضمن بیان اهمیتی که نهاد خانواده دارد آن را اساسی ترین مبحثی دانست که دین مبین اسلام به آمن پرداخته و تاکید کرد :” علت بسیاری از ناهنجاریها و مشکلات موجود در جامعه عدم نا آگاهی همسران از مهارتهای زندگی است . ”
وی با اشاره به اهمیت فراگیری علوم دینی توسط بانوان گفت : ” اجتماع باید نگاه صحیح و جامعی به قشر بانوان حوزوی داشته باشد چرا که این زنان زندگی سالم و موفقی نسبت به سایر اقشار دارد . ”
ایشان با بیان این مطلب که همراهی و همدلی همسران با طلاب جایگاه بسیار بالایی در میزان موفقیت شان دارد افزود : ” شما با تحمل سختیهایی که در راه رشد و تعالی همسرانتان دارید در اجر و پاداش الهی انان شریک هستید . ”
خانم ساداتیان با اشاره به ضرورت بالا بردن آگاهی خانواده ها در زمینه همسر داری گفت مهارت زندگی کردن را باید یاد بگیریم . وبا تاکید به اموزه های دینی و سیره معصومین در زمینه آیین خانواده ، بیان کرد خداوند اساس زندگی همسران را بر پایه مودت و رحمت قرار داد و لذا می بایست در زندگی آرامش داشته با شیم که متاسفانه در عصر حاضر آسایش جایگزین آرامش گردید . ” ایشان با اشاره به ویژگیها و خصوصیات اخلاقی زن ومرد و وظایف و مسئولیتهایی که هر یک از طرفین برای بهبود روابط متقابل دارند گفت : ” ایجاد تفاهم و همدلی بین همسران در گرو شناخت روحیات طرف مقابل است . ”
وی با بیان مهارتها و ظرافتهای ویژه همسر داری و تاثیر آن در تربیت فرزندان و نظر به اینکه غایت فرزند پروری همسر پروری تاکید کرد : ” فرزندان ما آنطور که ما دوست داریم تربیت نمی شوند بلکه آنگونه که ما هستیم تربیت می شوند .”

دیدار 30 نفر از طلاب مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا... علیها ) و مرکز تخصصی ریحانه الرسول شهرستان جویبار با حضرت آیت ا....مقتدایی رییس سیاست گذاری حوزه های علمیه سراسر کشور

بسمه تعالی

با فرا رسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان ، مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا… علیها ) و مرکز تخصصی ریحانه الرسول ( سلام ا… علیها ) شهرستان جویبار اقدام به برگزاری اردوی زیارتی به شهر مقدس قم نمودند .
از مهمترین برنامه های آن ، دیدار طلاب با حضرت آیت ا… مقتدایی بود . ایشان در این دیدار با تجلیل از مقام علماء و بزرگان حوزه های علمیه ان را عامل بقاء دین و روی آوردن مردم به فضایل اخلاقی دانست و گفت : ” اگر حوزه های علمیه نبودند و پرورش یافتگان آن مردم را به دین دعوت نمی کردند ، مردم از دین خارج می شدند . ”
وی با اشاره به اهمیت تحصیل بانوان در حوزه های علمیه و کسب علوم دینی آن را برکتی برای جامعه دانست و تاکید کرد : ” حضرت امام خمینی ( ره ) پایه گذار حوزه های علمیه خواهران بودند.”
ایشان با بیان این مطلب که هدایت بشریت به دست مبلغان دینی ارزش و جایگاه بالایی در نزد پروردگار دارد گفت : ” شما خواهرانی که با کسب علوم حوزوی به ارشاد مردم جامعه می پردازید بدانید که اجر و پاداش فراوانی به واسطه این هدایت در نامه اعمال شما ثبت می شود . ”
حضرت آیت ا…. مقتدایی با تاکید بر مساله عامل بودن به دانسته ها و نیز تهذیب نفس ان را مهمترین عغامل تاثیر گذاری دانست و بیان کرد : ” با سلاح علم وتزکیه د رجامعه حضور جدی داشته باشید به ویژه جوامع دانشگاهی به حضور شما نیاز بیشتری دارند . سعی کنید به وظیفه دینی خود که تبلیغ و امر به معروف و نهی از منکر است عمل کنید . “

به درویشی قناعت کن

پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز

پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.از او پرسید : آیا

سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم

تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از

لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر

کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد. صبح روز

بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش

با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما

را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد.

چرا امام حسین ( علیه السلام ) در کربلا دعا نکردند که باران ببارد ؟


طبق روايات شيعه ، دعاي حضرت نه تنها در مورد باران باريدن مستجاب مي گرديد ؛ بلکه اگر حضرت براي پيروزي ونصرت خويش نيز دعا مي کردند ، قطعا مستجاب مي شد ؛ اما :

1 - حضرت مي خواست در كربلا براي همه مسلمانان ، تسليم در برابر حق را به نمايش گذارد و درس عملي تسليم را تا ابد به مردم بياموزد .

2 – بناي حضرت بر اين بود كه در ماجراي عاشورا اسباب غير عادي را به کار نگرفته تا اين خود نيز درس ديگري براي مسلمانان شود تا وظيفه آناني را كه قادر به استفاده از اسباب غير عادي نيستند ، در برابر ظلم وستم مشخص كند .   3 - حضرت طبق روايات ، حضرت در ماجراي عاشورا ، در خواست فرشتگان و جنيان را براي ياري رد نموده و تمام آن ها را به مشيت الهي واگذار کردند . اين خود سبب نهايت مظلوميت براي حضرت شده و به همين جهت خبر شهادت آن حضرت در آن زمان که وسائل اخباري محدود بود ، به سرعت پخش گرديد .

سفارش امام خمینی ( ره ) به خانواده ها


” سعی کنید با هم رفیق باشید . اگر مرد هستی و در بیرون از خانه هزاران

مساله داری وقتی به خانه می آیی ، ناراحتیهایت را در پشت در بگذار و سعی

کن با لطف و مهربانی داخل خانه شوی . ”


و خطاب به عروس خانمها می گفتند :

” تو هم ممکن است در خانه خیلی کار کرده و خسته باشی ، ولی نباید

خستگی خود را به شوهرت منتقل کنی . به استقبالش برو و زندگی گرمی

برای خودتان درست کنید . ”


روز خانواده مبارک .

همیشه فلسفه بافی نیاز نیست ...........


روزي مردي داخل چاهي افتاد و بسيار دردش آمد:

يک متدین  او را ديد و گفت :حتما گناهي انجام داده اي

يک دانشمند عمق چاه و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت

يک روزنامه نگار در مورد دردهايش با او مصاحبه کرد

يک يوگا کاربه او گفت : اين چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند

در واقعيت وجود ندارند

يک پزشک براي او دو قرص آسپرين پايين انداخت

يک پرستار کنار چاه ايستاد و با او گريه کرد


يک  روانشناس او را تحريک کرد تا دلايلي را که پدر و مادرش او را آماده

افتادن به داخل چاه کرده بودند پيدا کند

يک تقويت کننده  فکراو را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است


يک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود يکي از پاهات رو بشکني

سپس فرد بيسوادي گذشت و دست او را گرفت و او را از چاه بيرون آورد.


خدایا مرا به دنیا باز گردان

ربيع بن خيثم در خانه خود قبري کنده بود و هرگاه در دلش سياهي ميافت،

داخل قبر مي شد و درون قبر دراز مي کشيد (و گريه و زاري مي کرد). پس از

درنگي مي گفت:

ربِّ ارجِعونِ لَعلِّي أعمَلُ صالِحا فيما تَرَکتُ (مومنون/ 99و100)


خداوندا! مرا به دنيا باز گردان تا به کارهاي نيکي که انجام نداده ام، بپردازم.

و اين جمله را بسيار تکرار مي کرد. سپس از قبر بيرون آمده و به نفس خود

مي گفت: اي ربيع! تو را به دنيا باز گردانديم، پس اکنون کار نيک انجام ده، پيش

از آنکه ندا دهي مرا باز گردانيد و کسي به سخنت گوش ندهد!


رسم بندگی


خواجه اى غلامش را ميوه اى داد. غلام ميوه را گرفت و با رغبت تمام مى خورد. خواجه، خوردن

غلام را مى ديد و پيش خود گفت: كاشكى نيمه اى از آن ميوه را خود مى خوردم. بدين رغبت و

خوشى كه غلام ميوه را مى خورد، بايد كه شيرين و مرغوب باشد.

پس به غلام گفت: يك نيمه از آن به من ده كه بس خوش مى خورى.

غلام نيمه اى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار تلخ

يافت. روى در هم كشيد و غلام را عتاب كرد كه چنين ميوه اى را بدين تلخى، چون خوش مى

خورى؟!

غلام گفت: اى خواجه! بس ميوه ي شيرين كه از دست تو گرفته ام و خورده ام. اكنون كه ميوه اى

تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه روى در هم كشم و باز پس دهم كه شرط جوانمردى و

بندگى اين نيست. صبر بر اين تلخى اندك، سپاس شيرينى هاى بسيارى است كه از تو ديده ام و

خواهم ديد.


(برگرفته از: ابوحيان توحيدى، كتاب الامتاع و المؤ انسة، طبع مصر، ج 2، ص 121)
(به نقل از فروزانفر، مآخذ قصص و تمثيلات مثنوى، ص 55)

غرور عبادت سوز

روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى میگذشت. در راه به عبادت‏گاهى رسید که عابدى در آن‏جا زندگى میکرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آن‏جا گذشت.

وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان‏جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ‏ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.

مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:

خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‏کار محشور مکن.

در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو:

ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.

منبع: غزالى، محمد، کیمیاى سعادت، ج ۱، ص ۱۰۵

تسلیت درگذشت آیت ا... جباری

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 “>SemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″>


“  هرگاه مومنی دین شناس در گذرد ، در اسلام رخنه ای پدید می آید که هیچ چیز آن را پر نمی کند . ”

امام صادق ( علیه السلام )

ارتحال ملکوتی عالم ربانی ، حضرت آیت ا… جباری، عضو خبرگان رهبری ، امام جمعه  و موسس مدرسه علمیه قدسیه شهرستان بهشهر بر مردم ولایتمدار استان مازندران به ویژه مردم بهشهر و نیز مدیریت محترم مدرسه علمیه قدسیه  تسلیت و تعزّیت باد.

از بارگاه خداوند متعال علو درجات برای آن فقیه عالم و مجاهد نستوه و صبر برای بیت شریفشان خواستاریم .

مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا… علیها ) شهرستان جویبار

رمز موفقیت در کارها چیست ؟

مرد جواني از سقراط رمز موفقيت را پرسيد. سقراط به مرد جوان گفت كه همراه او به كنار رودخانه بيايد. وقتي به رودخانه رسيدند هر دو وارد آب شدند به حدي كه آب تا زير گردنشان رسيد. در اين لحظه سقراط سر مرد را گرفته و به زير آب برد. مرد تلاش مي كرد تا خود را رها كند اما سقراط قوي تر بود و او را تا زماني كه رنگ صورتش كبود شد محكم نگاه داشت. سقراط جوان را از آب خارج كرد و اولين كاري كه مرد جوان انجام داد كشيدن يك نفس عميق بود.
سقراط از او پرسيد: «در زير آب تنها چيزي كه مي خواستي چه بود؟»
مرد جواب داد: «هوا.»
سقراط گفت: «اين رمز موفقيت است! اگر همانطور كه هوا را مي خواستي در جستجوي موفقيت هم باشي بدستش خواهي آورد. رمز ديگري وجود ندارد»

قیمت خود مشکن ... قدر خود را بشناس

تقدیم به همه دختران با حیای ایرانی و تبریک به مناسبت ولادت با سعادت کریمه اهل بیت ( سلام ا… علیها ) و روز دختر

دخترم با تو سخن می گویم
زندگی در نگهم گلزاریست
و تو با قامت چون نیلوفر ، شاخه ی پر گل این گلزاری
من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم
گل عفت ، گل صد رنگ امید
گل فردای بزرگ ، گل فردای سپید
چشم تو آینه ی روشن فردای من است
گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ
کس نگیرد ز گل مرده سراغ
دخترم با تو سخن می گویم
دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش
همه گل چین گل امروزند
همه هستی سوزند
کس به فردای گل باغ نمی اندیشد
آنکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد
بلبل عاشق نیست
بلکه گلچین سیه کرداریست
که سراسیمه دود در پی گل های لطیف
تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک
تو گل شادابی ‏
به ره باد مرو !!!
غافل از باد مشو
ای گل صدپر من
همه گوهر شکنند
دیو کی ارزش گوهر داند ؟
دخترم گوهر من ، گوهرم دختر من
تو که تک گوهر دنیای منی
دل به لبخند حرامی مسپار ، دزد را دوست مخوان !
چشم امید به ابلیس مدار
ای گوهر تابنده بی مانند
خویش را خار مبین
آری ای دخترکم
ای سراپا الماس ، از حرامی بهراس …
قیمت خود مشکن
قدر خود را بشناس
قدر خود را بشناس
( مهدی سهیلی )

جلال و جبروت حضرت معصومه ( سلام ا... علیها )

مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی قدّس سره بارها برای طلاب می فرمودند:

علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود - چهل شب در حرم امیر المؤمنین علیه السلام، بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی علیه السلام را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهى؟

عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.

عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟

حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها- عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه ی زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها - برود.

پند پدرانه لقمان


روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی

بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی و سوم اینکه در

بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم

چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر

غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد . اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در

هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است . و اگر با مردم دوستی کنی و در

قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.

به درویشی قناعت کن

پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.از او پرسید : آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد.

به یاد شهدای گمنام

پندار ما این است كه ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است كه
زمان ما را با خود برده است و  شهدا مانده اند.   
شهید آوینی
کدامين گل از صحراي سرخ شهادت را ببويم که بوي تو را دهد؟! اي کاش ميدانستم کدامين گل سرخ، صبح و شام شبنم اشک را بر مزار غربتت  ميريزد، تا به او ميگفتم بيشتر اشک بريز که اين جوان غريب، مادري هم دارد.
بعد از نثار جان،
برایش یک نام مانده بود،
رضا به آن هم نشد؛
شهید گمنام
فرزند روح الله
بگذارید گمنام باشم که به خدا قسم گمنام بودن بهتر است از اینکه فردا افرادی وصایایم را شعار قرار دهند و عمل را فراموش کنند.
طلبه شهید رضا دهنویان
خوشا آنانکه مردانه می میرند و تو ای عزیز!
خوب می دانی که تنها کسانی مردانه می میرند که مردانه زیسته باشند.
سید شهیدان اهل قلم

حلقوم ها را می‌توان برید اما فریادها را هرگز، فریادی که از حلقوم بریده برمی‌آید، جاودانه می‌ماند.
سید مرتضی آوینی

احترام بر اهداف شهدا، بر محترم شمردن اجساد شهیدان مقدم است.

مبادا از شهیدان دور گردیم به ذلت رهسپار گور گردیم


” خوشا به حال بنده ای گمنام که خدا او را بشناسد و مردم او را نشناسند .اینها

چراغهای هدایت و چشمه های دانش هستند که هر فتنه تاریک از برکت آنها برطرف

می شود .

پیامبر اکرم ( صلی ا… علیه و آله )

مردم شهرستان جویبار این روزها میزبان دو گل گمنام از گلستان شهدای ایران هستند .

دو شهیدی که قرار هست در خاک این شهر آرام بگیرند . و چه سعادتی نصیب این

دیار و مردمانش گردید که عطر بهشتی این شهیدان نوازشگر روح و جانشان خواهد

گردید .

سید شهیدان اهل قلم شهید آوینی می گوید :

” گمنامی برای شهرت پرستان درد آور است و گرنه همه اجرها در گمنامی ست .

محکمه خون شهداء محکمه عدلیست که ما را در آن به محاکمه می کشند .”

پیدا شده ! ای شهید گمنام                            نام آوری ات زبانزد عام

از نام و نشان فراتری تو                           گمنام منم ،  اسیر یک نام

مراسم وداع با شهدای گمنام : 5شنبه 30 /5/93 بعد از نماز مغرب و عشاء در مصلی الغدیر شهرستان جویبار

مراسم تشییع و خاکسپاری : جمعه 31/5/93  از مسجد فقیه محله

وعده دیدار: میثاق با شهدا ی گمنام

گرچه یک نفر

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


از قول آیت ا… حسن زاده ( حفظ ا… ) نقل شده است :

” شبی در این موضوع فکر می کردم که چرا خداوند ، انسانها را افرید ؟ آیاتی مانند:  ” و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون ” راهم که از ذهن می گذراندم و اینکه در تفسیرش فرمودند : ” لیعبدون ” یعنی ” لتعرفون ” ، باز این اشکال به ذهنم می آمد که عبادت ، فرع معرفت است ، و ما که معرفتی نسبت به خدا نداریم ، پس چه عبادتی ؟!!!! و ………….

صبح اول وقت به حضور استاد علامه طبا طبایی رسیده و سوال را با ایشان در میان گذاشتم و گفتم : ” حضرت استاد ! پس چه کسی بناست خداوند را عبادت کند ؟!!!”

ایشان در بیانی کوتاه فرمودند : ” گرچه یک نفر ” !!!

تا این جمله را فرمودند ، من آرام شدم شدم ، همان دم به یاد وجود مقدس امام زمان ( عج ا… ) افتادم و خاطرم آمد که زمین ، همواره چنین شخصی دارد . دیگران همگی طفیلی وجود انسان کامل ( معصوم ) هستند . و گویی هدف از خلقت آنان ، به خلقت موجود تام و کامل باز میگردد.

اگر آن نیش چاقو نبود .......

اگر کسی از درخت زرد آلو بپرسد که : ” از وقتی که هسته بودی تا الان که درخت شده ای چی از

همه بیشتر به تو سخت گذشت ؟ ” می گوید : ” یکی آن زمستان اولی بود که سرما شد و یخبندان شد و

یخ پوستم را ترکاند ، یکی هم آن سال که باغبان آمد و با نیش چاقویش پوستم را چاک داد و پیوند زد . ”


راست می گوید . بهش سخت گذشت . حواسش هم نیست که اگر آن سرما و یخ بندان نبود و پوستش را

نمی ترکاند ، توی باغچه می پوسید و اگر هم آن نیش چاقو نبود تا دنیا دنیاست بی بار می ماند .


راستی نگاه ما در مقابل مشکلات و ناملایمات زندگی چگونه است ؟ 

]چقدر می خوابی؟..........

گفت : ” چه کنم ؟ خیلی می خوابم …..”


گفتم: “  شیر روزی 20 ساعت می خوابد،  روزی 20 ساعت . اما به همان 4 ساعتی که بیدار

است شیر است . خواب که بد نیست . خواب امن و امان است . بیدار که بودی درست باش . محکم

باش . شیر باش . تا خوابی خوابی . کاری کن که بیداریت جای خوابت را پر کند . “ 

فتوای غلط

از چهره خسته و غبار آلودش می شد فهمید که از راه دور آمده . با چشمهایی غرق اشک : ” زنم مرد . باردار بود . ماه آخرش بود . این همه راه آمده ام که بپرسم با بچه دفنش کنیم ؟ ”
سرش را پایین انداخت و بعد از مدتی پاسخ داد : ” مرده مسلمان حرمت دارد . دفنش کنید . ”
رفت سه روز بعد برگشت . قنداقه ای دستش بود .
_ ممنون از لطفتان . پیکی که فرستاده بودید به موقع رسید وگرنه …. به بچه اشاره کرد : ” الان نبود . ”
_ پیک ؟!
_ مرد لبخندی زد : ” همان سوار جوان . ” گفت : ” فتوای شما عوض شد ه. ”
صورتش خیس عرق شد . لرزید و رنگش پرید . برگشت داخل خانه .
***
نه فتوا می دادو نه از خانه بیرون می آمد . می گفت :"  عالمی که فتوای غلط بدهد، همان بهتر که اصلا فتوا ندهد." 
***

باز هم صدای در بود که به گوشش می رسید . قاصدی بود . نامه را گرفت و باز کرد : ” شما فتوا بدهید .. ما اصلاح میکنیم . ”

سفر به شهر امام زمان ( عج ا… ) ، ص19

اینگونه باشیم


_ ” می شود برای رضای خدا این قفل را سه شاهی از من بخرید . ”

قفل ساز آنرا گرفت . با دقت نگاهش کرد : ” این قفل سالم است و بی عیب . آخر چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم . ؟ ”

_ اما هیچ کس حاضر نشد ه آن را این قیمت بخرد .

هفت شاهی به پیرزن داد و گفت : ” این قفل اینقدر می ارزد . ” پیرزن در حالی که لبخند رضایت بر لب داشت از مغازه بیرون رفت .

حضرت رو به او فرمود : ” مثل این ( قفل ساز ) باشید  ما به سراغ شما می آییم . چله نشینی لازم نیست . به جفر متوسل شدن سودی ندارد . عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید ، تا بتوانیم به یاریتان بیاییم …… ”

میر مهر ، ص397

تبریک عید

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ayout v:ext="edit">

فطر، عشوه عرش بر ساکنان خاک و قصیده معرفت بر مقیمان مدینه فطرت ، روز تولد فضیلتها و به بار نشستن خوبی ها و روز نوشیدن شهد شیرین شفاعت بر تمام روزه داران بهار صیام تبریک و تهنیت باد .

برای مردم مظلوم غزّه

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


سنگی فرستاد

گلوله ای پس گرفت

زخمی بر سینه اش

به عدالت جهان می خندد ………

سنگ باران

کوههایمان مگر تمام می شوند ؟

پس سنگ بارانتان ادامه خواهد داشت

کوههایمان اگر تمام شدند

خانه های ویرانمان که هست

پس سنگ بارانتان ادامه خواهد داشت ……….

آنک

برهوت ،

و تا چشم کار میکند

دستهای خالی ماست

و تانکهای بی شمار شما

پس قلب از کینه سنگ می کنیم و

سنگ بارانتان ادامه خواهد داشت .

( حمید رضا شکار سری )

1 3 4