اعزام مبلغ در صدر اسلام
رسول اکرم صلی الله علیه و اله به عنوان پیامبر الهی سردمدار تبلیغ و به تبع آن اعزام مبلغ بوده اند. مصعب بن عمیر یکی از اولین مبلغانی ست که رسول اکرم او را اعزام نمودند.
سنت اعزام مبلغ در سیره رسول اکرم صلی الله علیه وآله :
حوزه هاى علمیه شیعه عهده دار رسالتى هستند كه با اقتدا به سیره پیامبر اكرم (ص) و امامان معصوم (ع) خود را متعهد مىدانند كه زشتىها و ناهنجاریهاى فردى و اجتماعى را ترمیم و اصلاح كنند و زیبایىها و هنجارها را به مردم معرفى كنند و در افق بالاترى بشریت را به جامعهاى سالم و برتر راهنمایى كنند
رسول اکرم صلی الله علیه و اله به عنوان پیامبر الهی سردمدار تبلیغ و به تبع آن اعزام مبلغ بوده اند. مصعب بن عمیر یکی از اولین مبلغانی ست که رسول اکرم او را اعزام نمودند .
مصعب بن عمیر از قبیله بنی عبدالدار و از اصحاب بزرگ رسول خداست. وی از خانواده ای ثروتمند و یکی از زیباترین جوانان مکه بود.
پدر و مادرش به او علاقه فراوانی داشتند و هر گونه امکاناتی را در اختیارش گذارده بودند؛ طوری که قبل از بعثت به زیبایی و ثروت شهرت داشت و پیامبر میفرمود: در مکه کسی را زیباتر و خوشلباستر و متنعمتر از مصعب ندیدم.
هنگامی که پیامبر دعوت عمومی خود را اعلام فرمود، مصعب اولین کسی بود که ایمان آورد. البته از ترس خانواده و خویشاوندانش اسلامش را پنهان داشت و پنهانی نزد پیامبر رفت و آمد میکرد؛ اما یک روز عثمان بن طلحه او را در حال نماز دید و به خویشاوندانش خبر داد
آنها مصعب را گرفتند و به جرم مسلمان شدن حبس کردند. پس از مدتی توانست از دست آنها برهد و همراه با دیگر مهاجران به حبشه مهاجرت کند؛ اما پس از مدتی زودتر از بقیه به مکه نزد پیامبر بازگشت .
تبلیغ مصعب
پس از پیمان عقبه که گروهی از مردم یثرب (مدینه) با پیامبر بیعت کردند، اسعد بن زراره به نمایندگی از آنان از پیامبر خواست تا برایشان شخصی را بفرستد که به آنها قرآن تعلیم کند و دستورات دیگر اسلام را بیاموزد .
پیامبر نیز مصعب را برای تعلیم و تربیت آنان فرستاد. در اثر تبلیغات و تعلیمات این مبلغ توانا، کمکم عدهای جذب اسلام شدند و ایمان آوردند. وی برای مردم قرآن تلاوت میکرد و دستورات اسلام را بیان مینمود؛ به گونهای که مسلمانان در غیاب پیامبر دور هم جمع میشدند و نماز اقامه میکردند.
در اینجا نمونهای از طرز تبلیغ مصعب را بیان میکنیم:
« روزی مصعب همراه اسعد بن زراره وارد باغی شدند که در آن، سران قبایل یثرب، مانند سعد بن معاذ واسید بن خضیر حضور داشتند
سعد به اسید گفت: شمشیر خود را از نیام بیرون بیاور و به سوی آنها برو و بگو که دست از تبلیغ آئین خودبردارند. اسید نیز با چهرهای خشمگین و شمشیری برهنه سر راه آنها را گرفت و سخنان سعد را با لحن شدیدبه آنهاگفت.
مصعب بن عمیر -که روش تبلیغ را از پیامبر گرفته بود- به وی گفت: ممکن است لحظهای بنشینی تا با هم گفتوگو کنیم؟ هر گاه موافق میل شما نباشد، ما از همان راهی که آمدهایم برمیگردیم..
خشم اسید فرو نشست. مصعب آیاتی از قرآن را تلاوت نمود. اسید با شنیدن آیات از خود بی خود شد و هماندم اسلام آورد.
هنگامی که اسید بازگشت، سعد بن معاذ برای مقابله با آنها رفت؛ اما همین جریان برای او نیز رخ داد. در برابر منطق قوی و محکم و بیانات جذاب و شیرین مصعب به زانو در آمد و مسلمان گشت .
سپس نزد قوم خود رفت و اسلام آوردن خود را اعلام کرد. قومش نیز به پیروی از او مسلمان شدند.[1]
این داستان اهمیت آشنایی مبلغ با علوم مختلف به خصوص قرائت قرآن را نشان می دهد. مصعب با تأثیر قرائت خود و بهره گیری از کلمات دلنشین و تأثیر گذار قرآن بر مخاطب خود تأثیر می گذارد.
از طرفی نوع و روش برخورد مصعب به عنوان مبلغ پیامبر می تواند سرلوحه کار مبلغان حوزوی قرار گیرد .
دشواری های تبلیغ مصعب سرلوحه مبلغان حوزوی
مصعب بن عمیر تنها پسر خانوادهاش بود و در سن هجده سالگى به پیغمبر صلى الله علیه و آله ایمان آورد. وقتى پاى تبلیغ دین در میان آمد، پیغمبر صلى الله علیه و آله این جوان هجده ساله را در مكه صدا زد و فرمود: به مدینه برو و در آنجا دین را تبلیغ كن. یعنى رابطهات با پدر و مادر قطع مىشود. لذا چند سالى كه در مدینه بود، پدر و مادر را ندید .
روزى عموى او به مدینه آمد و گفت: یا رسول اللّه! من نیامدهام كه مسلمان شوم. من هم از اهل مكّه هستم. اما این برادرزاده من- مصعب- تنها پسر خانواده است. پدر و مادر او غصهدار شدهاند. بفرمایید تا با من به مكه بیاید، پدر و مادرش او را ببینند .
پیامبر صلى الله علیه و آله به دنبال مصعب فرستاد. مصعب از ندارى، پوست خشك گوسفند را به صورت پیراهن پوشیده بود. وقتى پیامبر صلى الله علیه و آله مصعب را در این حالت دید، اشك در چشمان مبارك آن حضرت حلقه زد، فرمود :
اُنْظُرُوا اِلى رَجُل قَدْ نَوَّرَ اللّهُ قَلْبَهُ وَ لَقَدْ رَأَیْتُهُ وَ هُوَ بَیْنَ اَبَوَیْهِ، یُغَذِّیانِهِ بِاَطْیَبِ الاَْطْعِمَةِ وَ اَلْیَنِ اللِّباسِ فَدَعاهُ حُبُّ اللّهِ وَ رَسُولِهِ اِلى ما تَرَوْنَ.
به مردى نظر كنید كه خداوند دلش را روشن كرده، من او را در كنار پدر و مادرش در مكه دیدم، كه بهترین غذا و نرم ترین لباس را برایش آماده مى كردند، ولى عشق خدا و رسول خدا او را به این شكل زندگى كه مى بینید كشید .
مصعب آمد، سلام كرد. گفت: یارسول الله! فرمایشى داشتید؟ حضرت فرمود: این شخص از مكه آمده است، مىگوید: پدر و مادرت نگرانند. یك سفر تا مكه بیا، تا پدر و مادر تو را ببینند و برگرد .
مصعب گریه كرد، گفت: نمىدانم چه كار كنم. یا رسول اللّه! بروم یا نه؟ جبرئیل نازل شد، گفت: خدا مىفرماید:
مصعب نرود. [2]
تبلیغ و به ویژه هجرت برای تبلیغ سختی ها و مشقت های خاص خود را دارد. دوری از پدر و مادر و خانواده اولین سختی هجرت تبلیغی ست
همانطور که ملاحظه کردید مصعب چگونه با انگیزه و مصمم به هدف تبلیغی خویش فکر می کرد و جز این هدف، مسائل دیگر را نمی دید
طلبه و مبلغی که خود را وقف اسلام کرده نیز گاهی باید این مشقت ها را تحمل کند البته تا جایی که امکان دارد باید بین همه مسائل جمع
کرد تا بتوان سختی های تبلیغ را به بهترین نحو پشت سر گذاشت .
پی نوشت ها :
[1] قاموس الرجال، ج 10، ص 87؛ فروغ ابدیت، ج 1، ص 41، ص 413، 414
[2] پایگاه اطلاع رسانی استاد انصاریان
منابع :
فروغ ابدیت
قاموس الرجال
پایگاه اطلاع رسانی استاد انصاریان
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط میرزایی در 1394/11/07 ساعت 08:42:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |