سرّ سختیهای زندگی



شهسواری‎ ‎به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند

برویم.میخواهم ثابت کنم که‎ ‎اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، ‏وهیچ کاری

برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی‎ ‎کند‎.

دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم‎ .

وقتی به قله‎ ‎رسیدند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند:

“سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید‎ ‎وآنها را پایین ببرید‎.”

شهسوار اولی گفت:می بینی؟ بعداز چنین صعودی، از ما می خواهد‎ ‎که بار

سنگین تری را حمل کنیم. محال است که اطاعت کنم‎ !

دیگری به دستور عمل کرد‎. ‎وقتی به دامنه کوه رسید،هنگام طلوع بود و انوار

خورشید، سنگهایی را که شهسوار مومن‎ ‎با خود آورده ‏بود،روشن کرد. آنها

خالص ترین الماس ها بودند‎…

مرشد می گوید‎: ‎تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند‎.‎

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.