جواب مسابقه پژوهشی جمله نویسی وپارگراف نویسی درمورد مقام شامخ معلم
چهارشنبه 95/02/15
خانم زینب حبیبی ؛پایه اول
معلم ،همچو اقیانوسی که باقطره قطره وجودش به شاگردان خود حیات وزندگی می بخشد.
زندگینامه ،اساتید ،شاگردان ،آثار و درگذشت شیخ صدوق(به مناسبت سالروز بزرگداشت شیخ صدوق)
چهارشنبه 95/02/15
به نام خداوند متعال
زندگینامه شیخ صدوق
شیخ صدوق از روایت کنندگان اصلی گفتارهای حضرت محمد و یازده امام پیشین در خصوص امام غایب، دوران غیبت و ظهور منجی موعود است.ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق و اِبنِ بابُوَیْه (زادهٔ ۳۰۶ ـ قم و درگذشتهٔ ۳۸۱ ـ شهر ری) از علمای شیعه در قرن ۴ و از بزرگان علم حدیث است.
او در حدود سال ۳۰۶ در قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص حجت بن حسن (مهدی) همزمان بودهاست.
پدر شیخ صدوق علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از فقهای بزرگ شیعه و در زمان حسن عسگری و حجت بن حسن (مهدی) میزیسته و مورد احترام آن امامان بودهاست.[۲] (هر دو پدر و پسر معروف به ابن بابویه و صدوقین هستند)
دربارهٔ تولد شیخ صدوق در کتابهای شیعه آمدهاست که پدر او بعد از گذشت ۵۰ سال از عمرش، دارای فرزند نشده بود. از این رو برای حسین بن روح سومین نائب حجت بن حسن نامه مینویسد و از او تقاضا میکند که درخواست او را به حجت بن حسن برساند. در جواب این نامه، حجت بن حسن برای پدر شیخ صدوق مینویسد: «از خداوند خواستم دو پسر روزیت کند که وجودشان، خیر و برکت باشد.» از این رو وی «متولد به دعای امام زمان» نیز خوانده میشود.[۳]
وی از طرف رکن الدوله دیلمی پادشاه ری به آن شهر دعوت شد و در آنجا اقامت گزید و نزدآن پادشاه شیعی و وزیر نامدار و دانشمندش صاحب بن عباد با احترام زیاد میزیست و ریاست روحانی شیعیان عصر به او رسید. وی سپس به شهرهای خراسان، ماوراءالنهر، نیشابور، بلخ و بخارا سفر کرد و به منظور حج و زیارت ائمه به حجاز و عراق رفت و در شهرهای کوفه و بغداد دانشمندان از محضرش استفاده کردند و سپس به ایران بازگشت و در سال ۳۸۱ هجری در ری از دنیا رفت.[۴] شیخ صدوق ابن بابویه قمی، که یکی از علمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت در سخت گیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ، که ساکنان آن همه شیعه بودند، مهاجرت کرد و شیعیان با گرمی از او استقبال نمودند و از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لا یحضره الفقیه، را در این روستا تألیف نمود.[۵][۶]
نخستین کسی که ابن بابویه را صدوق نامیده ابن ادریس حلی است، ولی پس از وی تا زمان شهید اول، علامه مجلسی، این لقب شهرت نداشته است.[۷]
استادان
استادان شیخ صدوق را نمیتوان شمرد، ولی شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی ۲۵۲ تن از آنها را نام بردهاست که گروهی از آنها در زمره مشاهیر بوده و عبارتند از:
1-پدرش علی بن بابویه قمی2-محمد بن حسن ولید قمی3-احمد بن علی بن ابراهیم قمی4-علی بن محمد قزوینی5-جعفر بن محمد بن شاذان6-جعفر بن محمد بن قولویه قمی7-علی بن احمد بن مهریار8-ابوالحسن خیوطی9-ابوجعفر محمد بن علی بن اسود10-ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی11-احمد بن زیاد بن جعفر همدانی[۸]
برخی از مشایخ او کسانی همچون عبدالواحد ابن محمد نیشابوری،حاکم بیهقی و محمد ابن عمر ابن جعابی هستند.[۹]
شاگردان
شیخ صدوق به دلیل مسافرت های فراوانی که به شهرهای مختلف داشته است، جمع زیادى از دانشمندان از دانش او بهره مند شدند؛ لذا تعداد شاگردان وى را صدها تن نوشته اند. بزرگ ترین شاگرد او که سر آمد همه آنها است، شیخ مفید است. او خدمات بسیارى به دین اسلام و مذهب تشیع نمود. غیر از شیخ مفید، به نام برخی از دانشمندان بزرگی که از محضر شیخ صدوق بهره برده اند به عنوان نمونه اشاره می شود:[۱۰]
شیخ مفید
حسین بن عبیدالله غضائری
حسین بن علی بن بابویه قمی (برادر شیخ صدوق)
شیخ ثقة الدین حسن بن حسین بن علی بن موسی بن بابویه(برادر زاده شیخ صدوق)
حسن بن محمد قمی (مؤلف تاریخ قم)
علی بن احمد بن عباس نجاشی (پدر نجاشی، صاحب رجال)
سید ابوالبرکات علی بن حسن جوزی حسینی حلی
ابو القاسم علی بن محمد بن علی خزاز
ابو زکریا محمد بن سلیمان حمرانی
ابو جعفر محمد بن على الاسود
هارون بن موسی تلعکبری
سید مرتضی علمالهدی
آثار
نسخه خطی از کتاب کمال الدین و وتمام النعمة اثر ابن بابویه در مورد امام زمان شیعیان و غیبت
شیخ طوسی نوشتهاست که شیخ صدوق ۳۰۰ جلد کتاب تألیف کردهاست[۱۱] و نجاشی ۱۹۸ کتاب از وی نام بردهاست.[۱۲] برخی از مهمترین آثارش عبارتاند از:
من لا یحضره الفقیه (دومین کتاب از کتب اربعه)
علل الشرایع (درباره فلسفه احکام و علت تشریع آنها است)
کمال الدین و تمام النعمة (درباره اثبات وجود امام زمان و غیبت طولانی آن حضرت از نظر عقلی و نقلی)
التوحید
الخصال الممدوحه و المذمومه[۱۳]
الأمالی (مجالس) [۱۴]
عیون اخبار الرضا
صفات شیعه
مصادقه الاخوان
اثبات ولایت علی علیهالسلام
معرفت
گوهر گمشده یا مدینه العلم
المقنع در فقه
معانی الاخبار
مشیخته الفقیه
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال[۱۵]
الاوائل
الاواخر
المناهی
دعائم الاسلام
اثبات الوصیة
المصابیح
التاریخ
المواعظ
التقیه
الناسخ و المنسوخ
الباطل العلو و التقصیر
السر المکتوم الی الوقت المعلوم
مصباح المصلی
الهدایه فی الاصول والفقه
المواعظ و الحکم
تعداد زیادی در فضیلت برخی اعمال و بعضی از ماهها
تعداد زیادی رساله در موضوعات مختلف فقهی و غیر آن
چندین کتاب در فضایل پیامبر و امامان و برخی از اصحاب
کتابهای متعدد در بیان زهد پیامبر و امامان (ع)
و چندین کتاب در پاسخ به سؤالهای مردمی.
درگذشت
وی پس از گذشت هفتاد و پنج سال از عمرش، در سال ۳۸۱ در شهر ری درگذشت و در شهر ری مدفون گردید که بعدها گورستان ابنبابویه در اطراف آن ساخته شد.
سالم ماندن جسد شیخ پس از گذشت بیش از ۸۰۰ سال
آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر تودههای خاک پنهان گردیده بود[[۱۶]] بهگونهای که در زمان فتحعلی شاه در سال ۱۲۳۸ روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ موستوفی» پوشانده بود[[۱۷]]؛ ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمینهای کشاورزی و باغهای اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود؛ اطراف مزار شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد؛ هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود. در پی این حادثه، واقعهٔ عجیبی نیز اتفاق افتاد که تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتب خود، مانند: خوانساری در کتاب روضات، تنکابنی در کتاب قصص العلما، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب مرحوم صدوق، از جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق نقل نمودهاند. وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود[[۱۸]]، ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینهاش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمدهاست و فقط رشتههای نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود! این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلی شاه قاجار رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند؛ شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیتالله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی (پدر آیتالله مرعشی نجفی) حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جستجو نمودند. با جستجو و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند که بر روی آن چنین نوشته شدهاست:
(به عربی: هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة المحدثين، صدوق الطايفه، أبو جعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي.)
پس از بررسیهای کامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند، پس دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدید آمده را مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه تزیین و آینهکاری نمایند.
مرحوم آیتالله مرعشی نجفی کلامی را نیز در اینباره چنین بیان میدارند که:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند: «من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریباً پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.»
[[۱۶]]
پانویس
: شیعیان افغانستان / کلیاتی درباره افغانستان
«زندگیمانه ابوجعفر محمد بن علی اب بابویه قمی».
وبگاه آینده روشن (BFNEWS)او به دعای امام عصر (عج) متولد شد «۱۶-۰۲-۱۳۸۹»
فرهنگ جوان، مهدی نیلی پور، جلد اول، صفحهٔ ۷۳
[http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=77370 : شیعیان افغانستان / کلیاتی درباره افغانستان
حسین علی یزدانی، تاریخ تشیّع در افغانستان، مشهد، بهرام، ۱۳۷۰، ص ۲۵۳.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد ۳، مقاله ۹۲۹
الربانی الشیرازی، عبدالرحیم، مقدمه «معانی الاخبار» در: الشیخ الصدوق، ۱۳۶۱ه.ش.، صص۶۹-۷۲.
تاریخ فقه و فقها(2)،ص 30،مولف حسن طارمی،دانشگاه پیام نور،1384ش
«شاگردان شیخ صدوق».
الفهرست، ص ۲۰۴.
رجال النجاشی، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۲.
الخصال الممدوحه و المذمومه
ترجمه: شيخ محمد باقر كمره اى
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
تبیان، «جسدی سالم پس از ۹۰۰ سال»، ۱۴-۰۲-۱۳۸۷
خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN)، «یادگار ابنبابویه»، ۸-۰۵-۱۳۸۴
پایگاه حوزه، «زندگینامه علما:ابنبابویه، محمد»
منابع
طبقات الفقها، نوشته جعفر سبحانی، جلد ۴، صفحه ۴۳۲–۴۳۵
جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج۱، نشر معروف، قم: ۱۳۸۵.
زندگیمانه ابوجعفر محمد بن علی اب بابویه قمی وبگاه تبیان
ابن بابویه، محمد پایگاه حوزه
محمد بن بابویه حوزه میبد
زندگینامه ،اساتید ،شاگردان ،آثار و درگذشت شیخ صدوق(به مناسبت سالروز بزرگداشت شیخ صدوق)
چهارشنبه 95/02/15
به نام خداوند متعال
زندگینامه شیخ صدوق
شیخ صدوق از روایت کنندگان اصلی گفتارهای حضرت محمد و یازده امام پیشین در خصوص امام غایب، دوران غیبت و ظهور منجی موعود است.ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق و اِبنِ بابُوَیْه (زادهٔ ۳۰۶ ـ قم و درگذشتهٔ ۳۸۱ ـ شهر ری) از علمای شیعه در قرن ۴ و از بزرگان علم حدیث است.
او در حدود سال ۳۰۶ در قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص حجت بن حسن (مهدی) همزمان بودهاست.
پدر شیخ صدوق علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از فقهای بزرگ شیعه و در زمان حسن عسگری و حجت بن حسن (مهدی) میزیسته و مورد احترام آن امامان بودهاست.[۲] (هر دو پدر و پسر معروف به ابن بابویه و صدوقین هستند)
دربارهٔ تولد شیخ صدوق در کتابهای شیعه آمدهاست که پدر او بعد از گذشت ۵۰ سال از عمرش، دارای فرزند نشده بود. از این رو برای حسین بن روح سومین نائب حجت بن حسن نامه مینویسد و از او تقاضا میکند که درخواست او را به حجت بن حسن برساند. در جواب این نامه، حجت بن حسن برای پدر شیخ صدوق مینویسد: «از خداوند خواستم دو پسر روزیت کند که وجودشان، خیر و برکت باشد.» از این رو وی «متولد به دعای امام زمان» نیز خوانده میشود.[۳]
وی از طرف رکن الدوله دیلمی پادشاه ری به آن شهر دعوت شد و در آنجا اقامت گزید و نزدآن پادشاه شیعی و وزیر نامدار و دانشمندش صاحب بن عباد با احترام زیاد میزیست و ریاست روحانی شیعیان عصر به او رسید. وی سپس به شهرهای خراسان، ماوراءالنهر، نیشابور، بلخ و بخارا سفر کرد و به منظور حج و زیارت ائمه به حجاز و عراق رفت و در شهرهای کوفه و بغداد دانشمندان از محضرش استفاده کردند و سپس به ایران بازگشت و در سال ۳۸۱ هجری در ری از دنیا رفت.[۴] شیخ صدوق ابن بابویه قمی، که یکی از علمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت در سخت گیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ، که ساکنان آن همه شیعه بودند، مهاجرت کرد و شیعیان با گرمی از او استقبال نمودند و از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لا یحضره الفقیه، را در این روستا تألیف نمود.[۵][۶]
نخستین کسی که ابن بابویه را صدوق نامیده ابن ادریس حلی است، ولی پس از وی تا زمان شهید اول، علامه مجلسی، این لقب شهرت نداشته است.[۷]
استادان
استادان شیخ صدوق را نمیتوان شمرد، ولی شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی ۲۵۲ تن از آنها را نام بردهاست که گروهی از آنها در زمره مشاهیر بوده و عبارتند از:
1-پدرش علی بن بابویه قمی2-محمد بن حسن ولید قمی3-احمد بن علی بن ابراهیم قمی4-علی بن محمد قزوینی5-جعفر بن محمد بن شاذان6-جعفر بن محمد بن قولویه قمی7-علی بن احمد بن مهریار8-ابوالحسن خیوطی9-ابوجعفر محمد بن علی بن اسود10-ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی11-احمد بن زیاد بن جعفر همدانی[۸]
برخی از مشایخ او کسانی همچون عبدالواحد ابن محمد نیشابوری،حاکم بیهقی و محمد ابن عمر ابن جعابی هستند.[۹]
شاگردان
شیخ صدوق به دلیل مسافرت های فراوانی که به شهرهای مختلف داشته است، جمع زیادى از دانشمندان از دانش او بهره مند شدند؛ لذا تعداد شاگردان وى را صدها تن نوشته اند. بزرگ ترین شاگرد او که سر آمد همه آنها است، شیخ مفید است. او خدمات بسیارى به دین اسلام و مذهب تشیع نمود. غیر از شیخ مفید، به نام برخی از دانشمندان بزرگی که از محضر شیخ صدوق بهره برده اند به عنوان نمونه اشاره می شود:[۱۰]
شیخ مفید
حسین بن عبیدالله غضائری
حسین بن علی بن بابویه قمی (برادر شیخ صدوق)
شیخ ثقة الدین حسن بن حسین بن علی بن موسی بن بابویه(برادر زاده شیخ صدوق)
حسن بن محمد قمی (مؤلف تاریخ قم)
علی بن احمد بن عباس نجاشی (پدر نجاشی، صاحب رجال)
سید ابوالبرکات علی بن حسن جوزی حسینی حلی
ابو القاسم علی بن محمد بن علی خزاز
ابو زکریا محمد بن سلیمان حمرانی
ابو جعفر محمد بن على الاسود
هارون بن موسی تلعکبری
سید مرتضی علمالهدی
آثار
نسخه خطی از کتاب کمال الدین و وتمام النعمة اثر ابن بابویه در مورد امام زمان شیعیان و غیبت
شیخ طوسی نوشتهاست که شیخ صدوق ۳۰۰ جلد کتاب تألیف کردهاست[۱۱] و نجاشی ۱۹۸ کتاب از وی نام بردهاست.[۱۲] برخی از مهمترین آثارش عبارتاند از:
من لا یحضره الفقیه (دومین کتاب از کتب اربعه)
علل الشرایع (درباره فلسفه احکام و علت تشریع آنها است)
کمال الدین و تمام النعمة (درباره اثبات وجود امام زمان و غیبت طولانی آن حضرت از نظر عقلی و نقلی)
التوحید
الخصال الممدوحه و المذمومه[۱۳]
الأمالی (مجالس) [۱۴]
عیون اخبار الرضا
صفات شیعه
مصادقه الاخوان
اثبات ولایت علی علیهالسلام
معرفت
گوهر گمشده یا مدینه العلم
المقنع در فقه
معانی الاخبار
مشیخته الفقیه
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال[۱۵]
الاوائل
الاواخر
المناهی
دعائم الاسلام
اثبات الوصیة
المصابیح
التاریخ
المواعظ
التقیه
الناسخ و المنسوخ
الباطل العلو و التقصیر
السر المکتوم الی الوقت المعلوم
مصباح المصلی
الهدایه فی الاصول والفقه
المواعظ و الحکم
تعداد زیادی در فضیلت برخی اعمال و بعضی از ماهها
تعداد زیادی رساله در موضوعات مختلف فقهی و غیر آن
چندین کتاب در فضایل پیامبر و امامان و برخی از اصحاب
کتابهای متعدد در بیان زهد پیامبر و امامان (ع)
و چندین کتاب در پاسخ به سؤالهای مردمی.
درگذشت
وی پس از گذشت هفتاد و پنج سال از عمرش، در سال ۳۸۱ در شهر ری درگذشت و در شهر ری مدفون گردید که بعدها گورستان ابنبابویه در اطراف آن ساخته شد.
سالم ماندن جسد شیخ پس از گذشت بیش از ۸۰۰ سال
آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر تودههای خاک پنهان گردیده بود[[۱۶]] بهگونهای که در زمان فتحعلی شاه در سال ۱۲۳۸ روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ موستوفی» پوشانده بود[[۱۷]]؛ ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمینهای کشاورزی و باغهای اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود؛ اطراف مزار شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد؛ هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود. در پی این حادثه، واقعهٔ عجیبی نیز اتفاق افتاد که تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتب خود، مانند: خوانساری در کتاب روضات، تنکابنی در کتاب قصص العلما، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب مرحوم صدوق، از جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق نقل نمودهاند. وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود[[۱۸]]، ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینهاش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمدهاست و فقط رشتههای نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود! این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلی شاه قاجار رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند؛ شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیتالله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی (پدر آیتالله مرعشی نجفی) حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جستجو نمودند. با جستجو و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند که بر روی آن چنین نوشته شدهاست:
(به عربی: هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة المحدثين، صدوق الطايفه، أبو جعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي.)
پس از بررسیهای کامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند، پس دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدید آمده را مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه تزیین و آینهکاری نمایند.
مرحوم آیتالله مرعشی نجفی کلامی را نیز در اینباره چنین بیان میدارند که:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند: «من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریباً پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.»
[[۱۶]]
پانویس
: شیعیان افغانستان / کلیاتی درباره افغانستان
«زندگیمانه ابوجعفر محمد بن علی اب بابویه قمی».
وبگاه آینده روشن (BFNEWS)او به دعای امام عصر (عج) متولد شد «۱۶-۰۲-۱۳۸۹»
فرهنگ جوان، مهدی نیلی پور، جلد اول، صفحهٔ ۷۳
[http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=77370 : شیعیان افغانستان / کلیاتی درباره افغانستان
حسین علی یزدانی، تاریخ تشیّع در افغانستان، مشهد، بهرام، ۱۳۷۰، ص ۲۵۳.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد ۳، مقاله ۹۲۹
الربانی الشیرازی، عبدالرحیم، مقدمه «معانی الاخبار» در: الشیخ الصدوق، ۱۳۶۱ه.ش.، صص۶۹-۷۲.
تاریخ فقه و فقها(2)،ص 30،مولف حسن طارمی،دانشگاه پیام نور،1384ش
«شاگردان شیخ صدوق».
الفهرست، ص ۲۰۴.
رجال النجاشی، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۲.
الخصال الممدوحه و المذمومه
ترجمه: شيخ محمد باقر كمره اى
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
تبیان، «جسدی سالم پس از ۹۰۰ سال»، ۱۴-۰۲-۱۳۸۷
خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN)، «یادگار ابنبابویه»، ۸-۰۵-۱۳۸۴
پایگاه حوزه، «زندگینامه علما:ابنبابویه، محمد»
منابع
طبقات الفقها، نوشته جعفر سبحانی، جلد ۴، صفحه ۴۳۲–۴۳۵
جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج۱، نشر معروف، قم: ۱۳۸۵.
زندگیمانه ابوجعفر محمد بن علی اب بابویه قمی وبگاه تبیان
ابن بابویه، محمد پایگاه حوزه
محمد بن بابویه حوزه میبد
مسابقه پژوهشی جمله نویسی وپارگراف نویسی درمورد مقام شامخ معلم
سه شنبه 95/02/14
باسمه تعالی
مسابقه پژوهشی
طلاب عزیز وگرامی سلام
بهترین وزیباترین جمله یا پارگراف در مورد مقام شامخ معلم را در وبلا گ مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها )جویبار ویا در وبلاگ پژوهشی مدرسه علمیه بارگذاری نمایید . لطفا با رای خود به بهترین جمله یا پارگراف مارادر انتخاب نفر برگزیده یاری نمایید .
درضمن قوانین نگارشی وپارگراف نویسی را رعایت فرمایید.
واحد پژوهش حوزه علمیه الزهرا (س)جویبار
(بیانات مقام معظم رهبری )
این معلمان چه قدر عزیزند .این شغل معلمی چه قدر اندیشمنداست .این مرتبه ی تعلیم چقدروالا وبلند است ،که همه انسانها ی فرزانه ،انسانهای بزرگ وبرجسته ،هرجایی که باشند ،خودراپرورده ی دست معلم میدانند وسایه ی معلم رابرسرخودشان حس می کنند.(بیانات مقام معظم رهبری )
خانم راضیه علینژاد
عشق معلم است ومعلم عشق .خوشا آن که عاشق شود .بهترین معلم همان است که در کلاس نگاهش میان ذهن ودل دانش آموز ،طواف می کند.
خانم فاطمه مهدوی
چه کسی هردولبم رابه الف بازنمود
چه کسی جامه تقوا به تنم ساز نمود
ای معلم که تورا دانش بسیاربود
جان شاگرد به فدایت که سزاواربود
معلم عزیزم روزت مبارک
مسابقه پژوهشی جمله نویسی وپارگراف نویسی درمورد مقام شامخ معلم
سه شنبه 95/02/14
باسمه تعالی
مسابقه پژوهشی
طلاب عزیز وگرامی سلام
بهترین وزیباترین جمله یا پارگراف در مورد مقام شامخ معلم را در وبلا گ مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها )جویبار ویا در وبلاگ پژوهشی مدرسه علمیه بارگذاری نمایید . لطفا با رای خود به بهترین جمله یا پارگراف مارادر انتخاب نفر برگزیده یاری نمایید .
درضمن قوانین نگارشی وپارگراف نویسی را رعایت فرمایید.
واحد پژوهش حوزه علمیه الزهرا (س)جویبار
(بیانات مقام معظم رهبری )
این معلمان چه قدر عزیزند .این شغل معلمی چه قدر اندیشمنداست .این مرتبه ی تعلیم چقدروالا وبلند است ،که همه انسانها ی فرزانه ،انسانهای بزرگ وبرجسته ،هرجایی که باشند ،خودراپرورده ی دست معلم میدانند وسایه ی معلم رابرسرخودشان حس می کنند.(بیانات مقام معظم رهبری )
خانم راضیه علینژاد
عشق معلم است ومعلم عشق .خوشا آن که عاشق شود .بهترین معلم همان است که در کلاس نگاهش میان ذهن ودل دانش آموز ،طواف می کند.
خانم فاطمه مهدوی
چه کسی هردولبم رابه الف بازنمود
چه کسی جامه تقوا به تنم ساز نمود
ای معلم که تورا دانش بسیاربود
جان شاگرد به فدایت که سزاواربود
معلم عزیزم روزت مبارک
تقدیم به مقام شامخ استاد شهید مطهری
شنبه 95/02/11
ای روح مطهر !
اکنون در این زمان سراسر نیاز، کویر عطشناک اندیشه های جستجو گر نسل ما بیش از همه وقت انتظار تو را می کشد و در عرصه هجوم ” بودن ” های کاذب و وجود های مصنوعی ” نبود ” تو را غمگنانه می سراید و بر بام دلش آوای اندوه سر می دهد . اکنون جوانه های رسته از شاخه های انقلاب جویاتر از پیش ، چشم به بارش اندیشه های تو دوخته است تا همچون همیشه سرزمین بکر افکار را برویانی و ساقه های خشکیده و قحطی زده را به برگ و بار بنشانی .
ای روشنایی خورشید !
چه می شد که دیگر بار انفجار فجری می شد و تابش سحری از دامان فلق ؟؟؟؟ چه می شد که نسل شب زده ما طلوع دانش اصیل تو را بر افق افکار خویش به تماشا می نشست و اسلام را از زبان تو می شنید ؟؟؟؟
باغ اندیشه های نسل ما پر از نیلوفر سوال است . چه می شد که دستهای مهربان و صمیمی تو علف هرزه های شبهه ها و اشکالات را می چید و ساقه های ترد ذهن ما را آبیاری می کرد و گلبوته های شناخت ما را می شکوفاند ؟؟؟
عرضه اسلام به این نسل مشتاق دور از هر گونه پیرایش و آرایش ، حاصل
عمر تو بود و
تو خو د حاصل عمر امام بودی
حکایت امام حسین ( علیه السلام ) و معلم فرزندش
شنبه 95/02/11
شخصى در مدینه، مدرسه اى بنا کرده و به آموزش کودکان مشغول بود. روزى یکى از فرزندان امام
حسین علیه السلام به مدرسه وى رفت و آیه شریفه «الحمد لله رب العالمین» را آموخت. وقتى به
منزل برگشت، آیه را تلاوت کرد و معلوم شد آن را در مدرسه از معلم آموخته است.
امام حسین علیه السلام هدایاى بسیارى براى معلم فرستاد؛ آن گونه که موجب شگفتى گروهى از
یاران آن حضرت شد.
آنها نزد امام آمدند و عرض کردند: آیا آن همه پاداش به معلم رواست که شما در برابر آموزش یک آیه،
این همه براى وى فرستاده اید؟ حضرت فرمود: آنچه دادم، چگونه برابرى مى کند با ارزش آنچه او به
پسرم آموخته است؟