گلگشتی در حکایات

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4

 

“  مدتی بود که ابو هاشم زندگی را به سختی می گذراند . نزد حضرت آمد و پیش از انکه سخنی بگوید امام هادی ( علیه السلام ) فرمود: ” ای ابو هاشم ! کدام یک از نعمتها را که خداوند به تو عطا کرده می توانی شکرانه اش را به جای آوری ؟ ”

ابو هاشم ساکت بود و نمی دانست چه بگوید . حضرت ادامه داد: ” خداوند ایمان را به تو مرحمت کرده به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام کرد و تو را عافیت و سلامتی داد و بدین وسیله تو را بر عبادت و بندگی یاری فرمود و  به تو قناعت بخشید که با این صفت آبرویت را حفظ نمود . ای ابو هاشم ! من در آغاز این نعمتها را به یاد تو آوردم چون می دانستم به جهت تنگدستی ،  از ان کسی که این همه نعمتها را به تو عنایت کرده به من شکایت  کنی . اینک دستور داده ام صد دینار ( طلا ) به تو بدهند . آن را بگیر و به زندگی ات سامان بده . شکر نعمتهای خدا را به جای آور ! . ”

"  مدتی بود که ابو هاشم زندگی را به سختی می گذراند . نزد حضرت آمد و پیش از انکه سخنی بگوید امام هادی ( علیه السلام ) فرمود: " ای ابو هاشم ! کدام یک از نعمتها را که خداوند به تو عطا کرده می تو…" data-path="../../plugins/share_plugin/img/">
  • ...
    نظر از: ...
    1392/07/30 @ 01:38:16 ب.ظ

    ... [بازدید کننده]

    یا هادی تشنه هدایت توایم به سوی خودت،خود گفته ای تلاش کن ومن هم یاریت میکنم اما خدا،مرااهل معرفت کن تا یاریت رادرک کند،یاهادی ادرکنا

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.