مرگ خورشید نزدیک است

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4

ayout v:ext="edit">

روزها را می شمارم ، پشت هم .

هر قدر که جلوتر می روم نفسهایم بریده می شود

دیگر کاری از دست عددها بر نمی آید ، ما روزها را فدای نفسهایمان کردیم ، نفسهایمان حالا کد خدا شده اند

نفسها راه نفسهایمان را بستند .

می بینی پاهایمان از رفتن لنگ شده است . هی ماندیم و در جا زدیم .

آقا نگاه کن عشقمان فلج شده است و درونمان درمانده از تکرار ، قلبمان ما را نفرین می کند گرمای اشکهایمان وجودمان را آتش می زند .

آقا قداست قسم را به آستانت پیشکش می کنیم تا بیایی . نای انتظار برایمان نمانده است ، دلزدگی امانمان را بریده .

باتلاق گناه چه عاشقانه ما را در آغوش می کشد .

دلم برای خورشید می سوزد . سالهاست تنها گوشه ای افتاده و با خودش زمزمه می کند ، آیینه را شاهد گرفته و بی رحمی زمان را مرور می کند ، ابرها حبسش کردند .

آقا بیا ! ” هوا بس ناجوانمردانه سرد است “ ریشه هایمان خشکیده ، شرم گل نرگس را چه کنیم ؟ دیگر از خجالت نمی روید .

شب بوها عزلت پیشه کرده و تنها در تاریکی جلوه گری می کنند .

تو از نسل آفتابی بیا و با حجم نورت، زر بیفشان بر خیال خیسمان .

آقا ! دستهای تهی گرانترین مایه ماست .

برده هایت را بخر .

هیچ هایمان را ببین.

بی کسی های غریب ، ما را نوازش می کند .

آقا بیا ! تا تمام نشدیم بیا

بیا تا غروب رنگ بگیرد

مرگ خورشید نزدیک است ……….

” مائده فغان زاده : طلبه پایه اول مدرسه علمیه الزهرا ( سلام ا…. علیها ) جویبار ”

روزها را می شمارم ، پشت هم . هر قدر که جلوتر می روم نفسهایم بریده می شود دیگر کاری از دست عددها بر نمی آید ، ما روزها را فدای نفسهایمان کردیم ، نفسهایمان حالا کد خدا شده اند نفسها راه ن…" data-path="../../plugins/share_plugin/img/">
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.