شیطان جنس کهنه می فروشد ...........
شیطان می خواست که خود را با عصر جدید تطبیق بدهد ، تصمیم گرفت وسوسه های قدیمی و در انبار مانده اش را به حراج بگذارد . در روزنامه ای آگهی داد و تمام روز مشتری ها را در دفتر کارش پذیرفت .
حراج جالبی بود :
سنگهایی برای لغزش تقوا ، آیینه هایی که آدم را مهم جلوه می داد ، عینک هایی که دیگران را بی اهمیت نشان می داد ، روی دیوار اشیایی آویخته بود که توجه همه را جلب می کرد : خنجرهایی با تیغه های خمیده که آدم می توانست آنها را در پشت دیگری فرو کند ، و ضبط صوتهایی که فقط غیبت و دروغ را ضبط می کرد . شیطان رو به خریدارها فریاد زد : نگران قیمت نباشید ! الان بردارید و هر وقت داشتید ، پولش را بدهید . یکی از مشتریها در گوشه ای دو شی بسیار فرسوده دید که هیچکس به آنها توجه نمی کرد . اما خیلی گران بودند . تعجب کرد و خواست دلیل آن اختلاف فاحش را بفهمد .
شیطان خندید پاسخ داد : فرسودگی شان به خاطر این است که خیلی از آنها استفاده کرده ام . اگر زیاد جلب توجه می کردند ، مردم می فهمیدند چطور در مقابل آن مراقب باشند با این حال قیمت شان کاملا مناسب استت . یکی شان شک است ، و آن یکی عقده حقارت . تمام وسوسه های دیگر فقط حرف می زنند ، این دو وسوسه عمل می کنند .
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط میرزایی در 1393/01/24 ساعت 12:08:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1393/01/24 @ 12:31:09 ب.ظ
مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها)) [عضو]
ومن الله التوفیق