شوق بین الحرمین
در دلم شوق حسین است و همه نام حسین گرچه من غرق گنه ، دورم از آن بام حسین
شوق بین الحرمین گرچه به دل جا مانده است دوست دارم همه شب نوشم از آن جام حسین
من همه بود و نبودم از گناه است و گناه من که باشم که بگویم همه از شام حسین
بر گدایی درش گرچه دلم را نیافت سر، این نکته کجا یابم از آن بام حسین
به فدای لب و آن تشنگی پر عطشش که هنوزم خجل است آب ز شرمندگی جام حسین
کاش روزی برسد این دل من جان بدهد از سر عشق به اولاد حسین و سر بی نام حسین
رقیه صابری ، طلبه پایه اول مدرسه علمیه الزهرا ( سلام … علیها ) جویبار
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط میرزایی در 1394/09/15 ساعت 09:16:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1394/09/25 @ 11:04:22 ب.ظ
مقدسی [بازدید کننده]
عالی بود
1394/09/15 @ 03:04:13 ب.ظ
مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو]
بسیار زیبا و دلنشین