دلگویه ها ی یک طلبه با شهیدان مدافع حرم
بسمه تعالی
کنار ثانیه های ذهنم نشسته ام
خودم را در حال و هوایی گنگ بسته ام
مرور خاطراتتان در دلم جان گرفته است
آنگاه که خبر رسید
” رحیم کابلی ” شهید مدافع حرم شده است
هنوز عروجتان در باورم نیست
یادتان هست ، فرمودید شهادت آرزویم نیست
آرزویتان دیدن روی صاحب الزمان بود
همه میدانیم
دم آخر ، سرتان بر بالین صاحب الزمان بود
ای یار ، یاران بی ادعا
چه کرده اید در این دیدارتان ؟
که سهم ما شد غم و حسرت به راهتان ..
آری
رفته اید تا دیگر عمع جان زینب ( س) تنها نماند
تا علم غریبی رقیه ( س) در سوریه بر پا بماند .
***
باز افتخاری دیگر در شهرهایمان رقم خورده است
مازندران با سفیران راه دمشق
تکرار هتک حرمتها ،
رنگ عشق زده است .
تمام شهر را به نامتان آذین بسته اند
شور گرفته است ،
مدافعان حرم
روح دمیده است به یاد شهدای دفاع مقدس
و امروز جوانان
عهد لبیک یا زینب ( س) را با امام زمان ( عج ا… ) بسته اند
آقا ! می شود اجازه ای بگیرم
برای کودکم سید علی لباس رزم بگیرم
تا بماند خون شهادت در رگهایمان
تا از شیعه نماند خاطره به یادمان
آنجا که هستید برایمان دعا کنید
که را ناتمام شما را ما تمام کنیم .
هدی شاملی . طلبه پایه اول
َ
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط میرزایی در 1395/03/16 ساعت 10:49:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1395/03/20 @ 08:28:24 ق.ظ
رحیمی [عضو]
با سلام عبادات و طاعات شما مقبول درگاه حضرت عظیم العفو.
…
…
…
برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی علیه السلام