دلنوشته
چهارشنبه 92/07/03
سلام آقا، سلام مولای منتظران
ای سفرکرده تاریخ ، تمام روزها دلم را به ظهورت عادت می دهم و هر روز دلتنگتر از دیروز برای نیامدنت هستم
می دانم که می آیی آخر تمام شمعدانی ها و یاس ها و اقاقی ها به امید آمدنت نفس می کشند و این کار خدای
توست که زمین را بدون نفس منجی تنها نمی گذارد .
مولای من ، شنیدم اهل دلی می گفت: مردم بنی اسراییل که خسته از روزگار و نامردیهایش شدند چنان ندبه
و زاری کرده وسر پریشانی به بیابانها نهاده که خدا وند حضرت موسی را که باید 400 سال بعد می آمد
170 سال زود به جمع منتظران فرستاد.
روزگار غریبی است مولا جان ! واژه عشق و محبت و صفا زینت بخش لغتنامه هاست بوی بی رحمی مشامشان
را آزار می دهد ، چکمه های ظلم بر شانه بشریت سنگینی می کند دیگر با کدام ناله و ضجه و زاری
بخوانیم تورا ……؟
آنقدر جمعه هایمان را ندبه باران می کنیم آ نقدر در قنوتهایمان دعای فرج می خوانیم تا امر فرجت مهیا شود .
ولی می دانیم آقا که اینها کافی نیست چون باید ” به راه بیاییم تا از راه بیایی ”
در کنار دعای فرجت برای آدم شدن ما دعا کن .
دلنوشته از : زهرا خورشیدی - طلبه پایه سوم
نماز اول وقت
سه شنبه 92/07/02
شهید زین الدین و توجه او به نماز اول وقت
سر لشکر پاسدار شهید مهدی زین الدین به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد . ایشان در هر شرایط
و در هرمنطقه ای که بود به محض رسیدن وقت نماز برای ادای فریضه نماز آماده می شد .
پس از شهادتش یکی از برادران او را در خواب دید که مشغول زیارت خانه خداست عده ای هم دنبالش وبدند .
پرسیده بود شما اینجا چه کاره اید ؟ گفته بود :
به خاطر ان نمازهای اول وقت که خوانده ام د راینجا فرماندهی اینها را به من واگذار کرده اند .
ویژه دفاع مقدس
سه شنبه 92/07/02
گرامی باد یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس و همه دلاور مردانی که
در عرصه خون و شهادت حضوری آ گاهانه داشتند .
سخنی از پیر جماران تقدیم به تمامی حماسه آفرینان :
“ ما درعین حالیکه جوانهای بسیار لایق خودمان را ، مردان کاردان خودمان
را از دست داده ایم . لکن ان چیزی که به دست آورده ایم ارزشش بیشتر از
این معانی است ، انی است سید الشهدا ( سلام ا… علیها ) زن و فرزند خودش را
فدای او کرد ، آنی است که رسول ا… ( صلی ا… علیه و آله ) زندگانی خود را
در راه او صرف کرد و ائمه معصومین ما در راه او انهمه رنج دیده اند . ”
تسلیم یار............یا تدبیر کار ؟
پنجشنبه 92/06/28
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
حکایت یخ فروش
پنجشنبه 92/06/28
حکایت یخ فروش
حضرت آیت ا.. بهجت ( ره) فرمود:
ما امده ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم نه اینکه با هر قیمتی زندگی کنیم ، زندگی ما حکایت یخ فروشی است که از او پرسیدند : فروختی ؟ گفت : نه ولی تمام شد…………..!
تربیت فرزند
پنجشنبه 92/06/28
.امام علی ( علیه السلام ) فرمودند:
” من از خداوند طلب فرزندان زیبا چهره و نیکو قامت نکرده ام ، بلکه از پروردگارم خواسته ام تا فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا وقتی به آنها می نگرم مایه چشم روشنی من باشد . “
e="font-size: large;">
راز خدا
چهارشنبه 92/06/27
” راز خدا چه بود ؟ ”
از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود ،
در هر ایستگاهی که قطار می ایستاد کسی گم می شد . قطار می گذشت و سبک می شد زیرا سبکی قانون راه خداست .
قطاری که به مقصد خدا می رفت عاقبت به ایستگاه بهشت رسید .
پیامبر ( صل ا… علیه و آله ) گفت : اینجا بهشت است و من شادمانه بیرون پریدم .
اما تو پیاده نشدی !!!! و من نفهمیدم .
قطار رفت و دور شد و من از فرشته ای پرسیدم مگر اینجا آخرش نیست و او گفت نه قطار به سوی خدا می رود .
و خدا به آن می گوید ” درود بر شما راز من همین بو د . ”
آن که مرا می خواهد در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد .
و من………….!