قصد شهادت
شنبه 93/09/01
ما ز نسل مصطفی و حیدریم
ما بسیجی های خطِ رهبریم
گر عیان گردد که فرمان می دهد
هر بسیجی بشنود جان می دهد
با ولی تجدید بیعت می کنیم
باز هم قصد شهادت می کنیم.
گرامی باد یاد و خاطره بسیجیان و دلاور
مردان غیور ایران اسلامی .
گرامی داشت هفته بسیج
شنبه 93/09/01
برمشامم می رسدعطر شهیدان بسیج
مرغ دل پرمی زند سوی گلستان بسیج
یاحسین بن علی، ای سرور آزادگان
روز محشر کن شفاعت از جوانان بسیج
*هفته بسیج گرامی باد*
دنبال ظهور
پنجشنبه 93/08/29
تو هستی ! و در میان ِ ما می گردی .
در کوچه و شهر و خانه ها می گردی
از ما اثری نیست، در این شب، ای خوب!
دنبال ظهور نور ما می گردی…
تمام دلخوشی من......
پنجشنبه 93/08/29
دلم به ” مستحبی ” خوش است که جوابش ” واجب ” است
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه…
واژه انتظار
پنجشنبه 93/08/29
هر چند کمی فرج تمنا کردیم
آقا ز سر خویش تو را وا کردیم
شرمنده ولی خلاصه تر می گوییم
با واژه انتظار بد تا کردیم .
تعلیم دعا برای رفع گرفتاری
چهارشنبه 93/08/28
مرحوم مجلسی روایت کرده است که ولید بن عبدالملک به صالح بن عبدالله، حاکم مدینه، نوشت که؛ حسن بن الحسن علیه السلام (حسن مثنی) را - که در زندان است - به مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله ببر و پانصد تازیانه بر او بزن. صالح، حسن را به مسجد آورد.
مردم نیز جمع شدند، صالح به منبر رفت و نامه ولید را برای آنها خواند، هنوز مشغول خواندن نامه بود که امام زین العابدین علیهالسلام وارد مسجد شد، مردم برای او راه باز کردند، حضرت به نزد حسن مثنی رفت و به او فرمود:
پسرعمو! خدا را با دعای کرب (1) بخوان تا گشایشی برایت پیش آورد، عرض کرد: آن دعا کدام است؟ حضرت دعا را به او یاد داد و بیرون رفت.
حسن شروع کرد به خواندن دعا و چند مرتبه آن را خواند، صالح که از خواندن نامه فراغت یافت و از منبر پایین آمد گفت: من این مرد را بیگناه میبینم، زدن تازیانه را به تاخیر اندازید تا درباره او از امیرالمومنین، ولید،!! کسب تکلیف کنم، سپس نامهای به خلیفه نوشت، ولید در پاسخ این نامه دستور آزادی حسن مثنی را صادر کرد.(2)
حضرت محمد صلی الله علیه و آله
اِذا قَلَّ الدُّعاءُ نَزَلَ البَلاءُ .(3)
آنگاه که دعا (در بین مردم) کاهش یابد بلا نازل میشود.
امام سجاد و پیرمرد شامی
چهارشنبه 93/08/28
وقتی قافله اسیران کربلا به دمشق رسید در کنار کوچهها مردم ایستاده بودند و تماشا می کردند . پیرمردی از شامیان جلو آمد و در مقابل قافله اسیران بایستاد و گفت : “شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امیر المؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد .
امام زین العابدین علیه السلام به آن پیرمردی که در آن سن و سال از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود ، فرمود : “ای شیخ ، آیا قرآن خواندهای ؟” . گفت : آری . فرمود : این آیه را قراءت کردهای :
قل لا أسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی .
گفت : آری . امام علیه السلام فرمود : آن خویشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم . سپس آیه تطهیر را که در حق اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است تلاوت فرمود :
“انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا” .
پیرمرد گفت : این آیه را خواندهام .
امام علیه السلام فرمود: مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است . پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بی خبر ماندهام . سپس به امام علیه السلام عرض کرد : اگر توبه کنم آیا توبهام پذیرفته است؟
امام علیه السلام به او اطمینان داد. این پیرمرد را به خاطر همین آگاهی شهید کردند .